در میزگرد آنلاین با حضور مدیران بانکی و بخش خصوصی عنوان شد: اثربخشی واحدهای تحقیق و توسعه باید بر پایه مدل کسبوکار بانکها باشد
متخصصان سالهاست به این نتیجه رسیدهاند در یک سازمان، مهمتر از سختافزار یا نرمافزار، مغزافزار است. این تفکرات مدیران و رهبران یک سازمان است که راهبردها، مسیر راه و شکست و موفقیت آن را در آینده مشخص میکند. قاعدتا بانکها نیز به عنوان سازمانهایی بزرگ و پیچیده، از این قاعده مستثنی نیستند.
بانکها در دنیا بین دو تا سه درصد از خالص فروش خود را در بخش تحقیق و توسعه صرف میکنند و روشهای مختلفی هم برای انجام این کار دارند مانند اینکه پژوهشها را به صورت درونسازمانی و بیش از آن برونسازمانی، توسط کمپانیهای بزرگ مشاوره و تحقیقات انجام میدهند.
با نگاهی به ساختار بانکهای ایرانی، در مییابیم واحدهای مطالعه و تحقیق در اکثر این سازمانها دیده شده است. البته در مورد کمیت و کیفیت این تحقیقات، بحث و نظر، بسیار است. در این برنامه، قصد داریم چالشهای تحقیق و توسعه در صنعت بانکداری و فرصتهایی که میتواند از یکسو، توسعه و سودآوری بیشتر بانکها و از سوی دیگر، کارآمدی و رفع نیاز مشتریان را موجب شود، با حضور خبرگان بانکی و بخش خصوصی بررسی نماییم.
از اینرو، در هفتاد و نهمین میزگرد آنلاین از سلسله نشستهای تخصصی بانکداری و اقتصاد دیجیتال، با موضوع «بررسی وضعیت مطالعاتی و ظرفیت تحقیق و توسعه در نظام بانکی» که با حضور هادی سپانلو مدیر امور طرح و برنامه بانک ملت، محمد مظاهری مدیرعامل شرکت توسنتکنو و محمد رجبی رئیس اداره کل تحقیقات و برنامهریزی بانک سپه با اجرای هومن رضوی برگزار شد، جایگاه دانشگاهها، پژوهشکدهها و شرکتهای مشاوره مدیریت در کمک به بانکها و نیز ابعاد مختلف مطالعات و تحقیقات بانکی، موردبحث و تبادل-نظر قرار گرفت. آنچه پیشروی شماست، مشروح این گفتوگوست.
فایل صوتی این گفتوگو را از اینجا بشنوید.
نشریه دیجیتال این گفتوگو را از اینجا دانلود کنید.
اسپانسر : شرکت بهپرداخت ملت
- جناب سپانلو! از منظر شما به عنوان یک بانک دولتی، به طور کلی، وضعیت تحقیق و توسعه در بانکهای ایرانی به چه ترتیب است؟ و نتیجه این مطالعات در ادارات بانک یا شرکتهای اقماری، چقدر به محصولات قابل لمس برای مشتری تبدیل میشود؟
سپانلو: البته بانک ملت با توجه به واگذاری سهام آن، جزء بانکهای خصوصی است یا اگر بدبینانه نگاه کنیم، جزء بانکهای خصولتی محسوب میشود نه دولتی. لذا در پاسخ به سوال شما، باید درباره بانکهای دولتی و خصوصی صحبت کنیم. برای ورود به بحث، مقدمهای عرض میکنم. در نظامها و سازمانها، دو دسته کار داریم. یک دسته از کارها، به بهبود فرایند منجر میشود. مثلا قرار است یک کارت بانکی برای مشتری درست کنیم و قصد داریم زمان یا هزینه آن را کاهش دهیم. برای این کار، باید تحقیق و مطالعه صورت گیرد و تیمهایی بر روی بهبود آن کار کنند. دسته دیگر کارها، فعالیت در زمینه مهندسی مجدد فرایندهاست. قرار است فرایندهای موجود را منفجر کنیم و چیز جدیدی خلق کنیم. مثلا دیگر قرار نیست روشهای پرداخت را با کارت بانکی انجام دهیم بلکه از QRکد، روشهای موبایلی و… استفاده میکنیم. اینجا مهندسی مجدد تلقی میشود. درباره این دو بحث در بانکها یا سایر سازمانها، دو نوع جهتگیری وجود دارد. بهبود مستمر معمولا توسط داخلیها انجام میشود؛ یعنی باید بهبود را حس کند و در راستای بهتر کردن آن اقداماتی انجام دهد. معمولا بررسیها و تحقیقات داخلی بر روی آن انجام میشود. بعضا ممکن است از بیرون کمک بگیرند یا مطالعه موردی داشته باشند و خودشان را با سایر بانکها و سازمانها مقایسه کنند. معمولا کارشناسانی که در بخشهای ذیربط هستند، این کار را انجام میدهند اما احساس من درباره مهندسی مجدد این است که این کار را باید توسط بیرونیها انجام دهند، تحریک صورت گیرد و چارچوبها را بشکنند. در واقع تمایل درونیها، به بهبود بیشتر فرایندهاست و دوست ندارند چارچوب را بشکنند یا چون درون آن هستند، EFCهایی که میبینند، موجب میشود مقاومت بیشتری برای تغییر به صورت مهندسی مجدد داشته باشند. معمولا مشاوران، اساتید بیرونی یا دانشگاهها، باعث میشوند نطام تغییری به وجود بیاید. برخی اوقات هم نهادهای بالادستی مانند بانک مرکزی یا وزارت امور اقتصاد و دارایی، بر روی مهندسی مجدد فشار وارد میکند تا انجام شود. به طور کلی، باید در قالب دو دسته تغییرات، به نظام آموزشی توجه کنیم. در بهبود مستمر، در حال بهتر کردن فرایندها هستند. کارشناسان ذیربط در بخش اعتباری، کارشناسان فرایندهای اعتباری در بخش سازمان-روشها یا ساختار، مدام با مطالعه در خصوص قوانین و روشهای موجود و کارهایی که سایر بانکها انجام دادهاند، این تحقیق را پیش میبرند اما اگر از مهندسی مجدد صحبت کنیم، ضمن اینکه از داخل، نمونههای ملموس وجود داشته، نیروهای بیرونی نیز به این امر کمک میکنند.
- به نظر شما، تحقیق و توسعه بانکها، حدودا با چه نرخی به محصول تبدیل میشود و چقدر خروجی آن را در عملکرد بانک میتوان مشاهده کرد و انتظار داشت؟ به عبارت دیگر، این تحقیقات چقدر عمل-گرایانه است؟
سپانلو: اتفاقا فکر میکنم در بهبود مستمر، تحقیقات باید قابل نتیجه باشد. تحقیق دانشگاهی که به مقاله تبدیل شود و در دانشگاهها مورد استفاده قرار گیرد، به آن توجه نمیشود بلکه باید به هدف مشخصی برسد. برای این منظور، بررسیها و تحقیقات انجام میشود. نکته اینجاست که بانکها به طور خاص تا چه حد میتوانند در چارچوب قوانین و سیستمهای موجود، تحقیقات خود را به ثمر برسانند. بانکها بعضا به خاطر سیستمهای موجود، وابستگی به بانک مرکزی و وابستگیهای قانونی، هر تحقیقی را نمیتوانند مستقیما اجرا یا پیادهسازی کنند و این محدودیتها، وجود دارد اما تمامی این فرایندهای محصول که در بازار بانکی ایران مشاهده میکنید و البته در مقایسه با بازار منطقهای، برخی جاها نقطه قوت داریم و برخی جاها، عقبتر هستیم، نتیجه R&D داخلی است که بعضا بانکها انجام دادند و شاید کمکی که از شرکتهای بیرونی گرفتهاند. بعید میدانم محصولی در بانکها وچود داشته باشد که تیم کارشناسی، درباره آن تحقیقی انجام نداده باشد.
- جناب رجبی! درباره بانک سپه که میتوان گفت کاملا یک بانک دولتی است، ارزیابی کلی شما از وضعیت تحقیق و توسعه در بانکهای ایرانی چیست؟ خصوصا با توجه به اینکه جنابعالی ریاست کمیسیون تحقیقات کانون بانکها را نیز برعهده دارید.
رجبی: بنده به این موضوع از زاویه دیگری نگاه میکنم. وقتی بحث مطالعه مطرح میشود، تمام واحدهای سازمانی در یک بانک، به فراخور فعالیت و موضوعات کاری خود، مطالعه و بررسی دارند و بهبود وضعبت عملکرد جاری را در قالب یکسری بررسیها و مطالعات انجام میدهند، هرچند این کار، در قالب پژوهش نیست اما مطالعات ساختارمند درباره یک موضوع به صورت تخصصی برای رفع یک مشکل یا بهبود فرایند کاری است. در این زمینه، پیشنهادهایی مطرح میشود و به جنبه اجرایی آن بیشتر توجه می-کنند. از آنجا که واحد تحقیق و توسعه، یک حوزه تخصصی عملیاتی خاص ندارد و در همه حوزهها میتواند این مطالعه، بررسی و تحقیق را انجام دهد، انتظار نوآوری و به چالش کشیدن رویههای موجود از این واحد وجود دارد و اینکه با توجه به نتایج مطالعاتش، اگر نیاز به تغییرات اساسی وجود دارد، این تغییرات، ایجاد شود. اگر از این زاویه به موضوع نگاه کنیم، یکسری تحقیقاتی که شاید رویههای موجود را تغییر میدهد، واحدهای تحقیق و توسعه آن را انجام میدهند. اینکه چقدر به محصول تبدیل میشود، باید از این حیث نگاه کنیم که صرفا محصول، قابل ارائه به مشتری نیست بلکه میتواند محصولی باشد که خروجی آن، در سازمان، اجرایی می-شود و تغییرات مدنظر را به وجود میآورد. این موضوع، بستگی به این امر دارد که مطالعات و تحقیقات صورتگرفته، دارای راهحل-های کوتاهمدت، میانمدت یا بلندمدت باشد و اینکه چقدر شفافسازی بر روی بسترهای اجرایی آن موضوع صورت گیرد. مثلا اگر درباره بانکداری دیجیتال، مطالعاتی انجام میدهیم و نقشه راه برای حرکت به سمت اجرایی کردن آن تدوین میکنیم که کسبوکار بانکها را تغییر دهد و نوآوری در این حوزه محسوب میشود، این کار، در کوتاهمدت امکانپذیر نیست و باید دوره بلندمدت برای آن لحاظ شود. زیرساختهای فنی، نیروی انسانی، بودجه و موارد دیگر نیز باید مدنظر قرار گیرد تا بتوان آن را اجرایی کرد. بنابراین از حوزه طرح و برنامه یا تحقیق و پژوهش، خارج است و باید کل سازمان، حمایت کنند تا اجرایی شود. واحدهای تحقیق و توسعه، با توجه به تحقیقات عمیق در حوزه مطالعات محیطی و کلانروندها در حوزههای فناوری، قانونی، فرهنگی و مانند آن، باید به سمت مسائلی حرکت کنند که برای یک سازمان موثر باشد و سازمان به آن سمت، تغییر پیدا کند. البته مواردی داشتیم که تحقیق و توسعه پیشنهاد کرده اما به اجرا ختم نشده است. در مجموع باید ارتباط خوبی بین واحد تحقیق و توسعه و اجرا وجود داشته باشد در حالی که تحقیق و توسعه در برخی بانکها، فقط تا زمینه طراحی مدل یا مفهومسازی و تدوین نقشه راه برای اجرا ورود پیدا میکند و سپس، موضوع برای پیادهسازی، در اختیار واحدهای عملیاتی قرار میگیرد.
- یکی از موضوعات مهم، ساختار بانکها در حوزه تحقیقات است. بعضا ادارات مطالعات، هم راهبرد را تعیین میکنند و هم در دل آن راهبرد، برای خودشان وظایف مطالعاتی میبینند؛ یعنی لوپهایی شکل میگیرند که شاید چندان مطلوب نباشد. آقای دکتر مظاهری! به عنوان فعال بخش خصوصی که به صورت تنگاتنگ با بانکها کار میکنید، از منظر کمیت و کیفیت، تحقیق و توسعه را چگونه میبینید؟ بانکها چقدر میتوانند از تجربیات بانکهای خارجی استفاده کنند، چقدر واردکننده تحقیقات و مطالعات هستند و چقدر درونزا؟
مظاهری: بنده در راه ایونت RBR برای branch transformation هستم. این، رویدادی است که ریتیل بنکینگ ریسرچ، هر سال برگزار و بانکهای دنیا را از کشورهای مختلف اروپایی، انگلستان، آلمان، آمریکا، خاورمیانه و… دعوت میکند تا تجربیات خود را در زمینه تحول شعب به صورت عملیاتی به اشتراک بگذارند. در واقع اکوسیستمی است که پروایدرهای فناوری هم در آنجا حضور پیدا میکنند و این زنجیره را هم در اینجا میبینید. ما به عنوان بخش خصوصی، چندین سال در زمینه حل مساله در سیستم بانکی تمرکز کردهایم تا ببینیم آینده شعب چه میشود. تلاش کردهایم از دنیا یاد بگیریم و راهحل ایجاد کنیم. در این زمینه، در برخی موارد موفق بودهایم و در برخی موارد، ناکام. متاسفانه به دلیل شرایط موجود، نمیتوانیم همکاران خوب بانکی را در این مسیر دعوت کنیم. یک سال تلاش کردیم و چند بانک را دعوت کردیم که تجربیات خود را با دیگر بانکهای دنیا به اشتراک بگذارند، چون حیف بود بانکهای ایرانی حضور نداشته باشند. یادم هست میخواستیم بانک ملی را دعوت کنیم تجربه ملیپلاس را بگوید یا بانک شهر، تجربه شهرنت را مطرح کند اما شرایط ویزا و… مایه دردسر شد. بنده چون خوشبین هستم همیشه به همکاران عرض میکنم یکی از مراکز پژوهش و یادگیری بزرگ دنیا، یوتیوب است و میتوان از طریق آن به قلب سیلیکونولی یا امآیتی وصل شد و یا در بسیاری فضاهای دیگر، محتواهای مختلفی را پیدا کرد. دنیای دیجیتال، دسترسی به بسیاری موارد را تسهیل کرده است. بنابراین در برخی زمینهها محدودیت نداریم اما در برخی موارد دیگر از دنیا جدا هستیم. ما برای اینکه موضوعی مانند R&D را از نظر کمیت و کیفیت مقایسه کنیم، باید خودمان را با نُرم دنیا یا بازارهای دیگر یا برنامه دیگر بسنجیم. مهمترین مقولهای که با آن مواجه هستیم، تغییر است. چند وقت پیش مقالهای میخواندم مبنی بر اینکه شرکت نوکیا که قبلا قیمت آن بیش از ۲۴۰ میلیارد یورو بود، ناگهان به ۲ یا ۳ میلیارد کاهش پیدا کرد و ارزش آن یک درصد قیمت قبلیاش شد! زیرا در واکنش به تغییر خوب عمل نکرد. اتفاقا مدیران این شرکت در یک نشست، گریه کردند و گفتند ما خیلی خوب کار میکردیم! به هرحال تغییر را خوب متوجه نشدند. ما یا تغییر را میسازیم یا میفهمیم و به استقبال آن میرویم و برای آن R&D انجام میدهیم. این موضوع در متن R&D وجود دارد. همچنین فناوری، یکی از درایورها یا عوامل کلیدی تغییر در صنعت بانکی است، بنابراین از این زاویه صحبت میکنم. تحقیق و توسعه، هم حوزههای کسبوکاری دارد و هم حوزههای دیگر. ما صنعت مشاوره قوی در ایران نداریم. در آمریکا و اروپا، شرکتهای قدرتمندِ مشاوره و نهادهای بیرونی هستند مانند مکنزی، بی.سی.جی، دیلویت، پی.دبلیو.سی، ارنست اند یانگ و اکسنچر. اگر در ایران، ورژنهای داخلی این شرکتها را پیدا کنیم، چه کسانی هستند؟! آنهایی که در دنیا در حوزه مشاوره، پول خرج می-کنند، یا شرکتهای حرفهای هستند و یا فریلنسرها. مثلا در بریتانیا، از ایندپدنت کانسالتنتها، یک ششم کل بودجهای که فایننشیال سرویسز هزینه کرده بود، به خودشان اختصاص داده بودند؛ یعنی پنج ششم آن را شرکتهای حرفهای گرفته بودند. ما در ایران، این شرکتها را نداریم و اصلا شکل نمیگیرد. حتی اگر کسی پول بدهد و افراد نخبه در این حوزه، وقت بگذارند، معلوم نیست آنها را تحویل بگیرند و بتوانند کار کنند یا خیر. این نکته که چرا اینطور است، خودش موضوع بحث است. صنعت مشاوره را باید به عنوان حلقه کلیدی از تغییر، تحقیق و نوآوری بدانیم. باید ببینیم بانکهای ما چقدر بودجه سالانه برای فناوری اختصاص میدهند. بودجه بانکهای متوسط و بزرگ در این حوزه بیشتر است. بنده آمریکا را ملاحظه کردم. شاخصی وجود دارد که نسبت IT spending به asset یا دارایی است. در سال ۲۰۱۹، IT spending جیپی مورگان، تقریبا ۴۴ صدم درصد و بنکینگ او آمریکا نیم درصد است. بنده صورت مالی بانک ملت را در سال ۹۹ استخراج کردم. دارایی دفتری بانک ملت، در صورت مالی، ۷۶۸ همت (هزار میلیارد تومان) بوده است اما بودجه آیتی بانک ملت را نمیدانم. حدس میزنم این بودجه در بانک ملت، از یک دهم درصد بیشتر نیست اما اگر یک هزار میلیارد تومان هم باشد، یک دهم درصد خواهد شد؛ یعنی با نرم بازار، یکپنجم بانکهای آمریکاست. در بانک دوم در ایران که بررسی کردم و بانک بزرگتری است، این رقم، ۷ صدم درصد بود؛ یعنی یک هشتم نرم آمریکا. بودجه IT spending بانکهای ما کم است. علت آن را نمیدانم. وقتی بودجه کم باشد، کل صنعت بانکی دچار مشکل میشود ضمن اینکه باید بررسی کنیم آیا PSPها را هم در آن ذکر کنیم یا خیر. ما سالانه ۱۰ هزار میلیارد تومان بودجه برای آیتی اختصاص نمیدهیم. وقتی یک بانک بزرگ، بودحهاش ۵۰۰ یا ۷۰۰ میلیارد تومان در سال باشد، جواب نمیدهد. حالا سهم R&D را در اینجا حساب کنیم! تازه بودجه R&D برای کل است نه خاص فناوری. بنده از یکی از بانکها درباره بودجه R&D آنجا سوال کردم، گفت یک میلیارد تومان! البته این، بودجه صریح است. موارد دیگر را نمیدانم. اگر اینها مأخذ باشد و با توجه به بنچمارک با بازار دیگر، با تمرکز بر نقش فناوری، وضعیت یکپنجم و یکهفتم است. سهم در R&D بودجه صریح بسیار کمی است. تصمیمات تحولبرانگیز خصوصا در سالهای اخیر، با شم و نبوغ افراد نخبه و خبره شکل میگیرد و نمیتوان گفت از طریق زنجیره مطالعات، شرکتهای مشاوره و بودجههای خوب انجام میشود. با همین نبوغها، کارهای خوبی صورت گرفته، مانند تیم فوتبال که اگر می-بریم، به نبوغ بازیکنان برمیگردد.
- در صنایع مختلف، نسبت بودجهای که به R&D اختصاص میدهند، به خالص فروش آنها از حدود ۲ – ۳ درصد تا ۱۵ درصد متغیر است. در صنعت آیتی، در نرم جهانی این نسبت، ۱۰ درصد است؛ یعنی هزینه-ای که برای R&D نسبت به خالص فروش میشود. این موضوع در شرکتهای IT Banking ما چگونه است؟ با توجه به اینکه در شرکتتان در حوزه هوش مصنوعی، اقدامات سنگینی انجام میدهید، این مساله در شرکت شما به عنوان بخش خصوصی چگونه است؟ البته اگر تمایل دارید، بفرمایید.
مظاهری: اجازه بدهید بحث بین دوستان بیشتر بچرخد، دوباره نوبت من رسید، توضیح میدهم!
- چالشهای واحدهای تحقیق و توسعه در بانکها برای اینکه کارکرد مطلوبی داشته باشند و امور پژوهشی را به صورت بهینه انجام دهند، چیست؟ آقای مظاهری از منظر سرمایهگذاری اشاره کردند، نظر شما چیست؟
رجبی: درباره بودجه باید عرض کنم بانکهای دولتی ذیل قانون بودجه، بودجه تحقیقات دارند که به تصویب میرسد و در قالب قانون بودجه سالانه کل کشور به همه شرکتها و سازمانها از جمله بانکها ابلاغ میشود که این بودجه، در مقایسه با حجم درآمدها یا داراییهای نظام بانکی بسیار ناچیز است. شاید دلیلش این باشد که تحقیق و توسعه در حوزه فناوری در شرکتهای تابعه انجام میشود اما درخصوص موضوعات دیگر، چون درونسپاری است، وضعیت آن متفاوتتر است. این بودجه، تناسبی با حجم فعالیتها و بزرگی یک بانک ندارد و حداقل در بانکهای دولتی باید افزایش پیدا کند. درباره بانکهای خصوصی، آقای سپانلو، اشاره خواهند کرد. درخصوص چالشهای حوزه R&D، میتوان آنها را به دو دسته کلی طبقهبندی کرد: یکی چالشهای درونسازمان و دیگری چالشهای برونسازمان و محیطی. چالش اول در حوزه درون سازمانی این است که انتظار شفافی از واحد تحقیق و توسعه وجود ندارد. اینکه آیا باید محصول طراحی کند؟ آیا در مسائل روندی در آینده که میتواند در کسبوکار بانکها تاثیرگذار باشد، تمرکز کند؟ یا در زمینه راهحلهای کوتاهمدت، بلندمدت و زیرساختی فعالیت نماید؟ اگر این انتظارات شفاف شود، میتواند وضعیت عملکردی بهتری داشته باشد. چالش دوم اینکه ساختارهای R&D، ساختارهایی نیستند که متناسب با انتظارات از آن باشد. نباید آنها را واحدهای اجرایی ببینیم. افرادی که در این واحدها حضور دارند، به دلیل دانش، نوآوری و اینکه مسائل و موضوعات مختلف، ذهنشان را به چالش میکشد، حتی در روزهای غیراداری و تعطیل، نیز درگیری ذهنی دارند که چگونه یک مساله را مدلسازی کنند، برای آن طراحی مفهومی داشته باشند و با توجه به چالشها، راهکاری برای آن ارائه کنند. چالش سوم اینکه باید ببینیم واحد R&D چقدر نزد سایر واحدهای سازمان، مقبولیت و پذیرش دارد. تحقیق و توسعه، واحدی است که در همه زمینهها مانند فناوری، منابع انسانی، بررسی وضعیت عملکرد شعب، وضعیت کلان بانک، شاخصهای کلان اقتصادی و تغییرات آن و تاثیر آن بر عملکرد بانک، میتواند پژوهش کند و صرفا یک حوزه خاص نیست. بنابراین حوزه کاری R&D وسیع است و تلاش میکند به این سمت حرکت کند که واحدهای دیگر با توجه به نتایج، پذیرش بهتری داشته باشند و بپذیرند واحد تحقیق و توسعه همراه آنهاست و تلاش میکند به بهبود وضعیت عملکردی آن واحد کمک کند. چالش چهارم موضوع نیروی انسانی در واحد تحقیق و توسعه است که باید از دانش روز و انگیزه کافی برخوردار باشد. باید به آنها توجه شود و شرایط کاری انعطافپذیر و نیز آشنایی کافی و تجربه در حوزه-های مختلف را دارا باشند. چالش پنجم، تعریف موضوعات مبتنی بر نیازهای کسبوکاری سازمان است. اگر سازمان، از مدل کسب-وکاری مدون برخوردار باشد و مورد بازبینی قرار گیرد، معلوم میشود چه نیازهایی وجود دارد. چالشهای درونسازمانی دیگر عبارتند از: فقدان فرهنگ پژوهشمحوری، نبود کار تیمی، میزان حمایت مدیران و باور آنها به نتایج تحقیق و پژوهش که میتواند تغییر ایجاد کند، اینکه مدیران درک کنند فرایند پژوهش، زمانبر است و نمیتوان در کوتاهمدت، راهحل نوآورانه ارائه کرد، فراهم کردن بودجه و امکانات موردنیاز، تصویب راهبردهای تحقیق و توسعه و هدفگذاری و حرکت سازمان بر اساس آن راهبردها، فراهم شدن دسترسی به اطلاعات برای حوزه تحقیق و توسعه و بالاخره، توجه به زنجیره تحقیقات از تعریف موضوعات تا اجرای آن. همچنین در این زمینه، چالشهای برونسازمانی و محیطی وجود دارد. تحریمها و نبود ارتباط با مراکز خارج از کشور، بهویژه مراکز و شرکتهای بزرگ مشاوره مدیریت مانند دیلویت، مکنزی، ارنست اند یانگ، اکسنچر و نظایر آن، یکی از این چالشهاست که البته شاید با توجه به هزینههای بالا و بودجه محدود، امکانپذیر نباشد، عدم دسترسی به بانک اطلاعات در حوزههای برونسازمانی، عدم هماهنگی دستگاههای ذینفع در حوزه پژوهش، عدم وجود فرهنگ همسپاری و تعریف نیازهای مشترک، لزوم تقویت و گسترش مراکز پژوهشی تخصصی مرتبط با نظام بانکی که بیشتر مراکز تخصصی در مراکز نوآوری و مرتبط با حوزه فناوری هستند و در سایر حوزهها چندان موجود نیستند، عدم ارتباط بین تمامی ارکان و نهادهای پژوهشی در کشور مانند وزارت علوم، مراکز پژوهشی، دانشگاهها، مراکز علمی – پژوهشی درون خود واحدها و دستگاههای اجرایی از جمله بانکها از جمله چالشهای برونسازمانی است. ارتباط بین ارکان پژوهشی کشور موجب میشود با اشتراکگذاری نتایج تحقیق و پژوهش، هم نیازهای آتی را شناسایی کنند و هم با استفاده از این نتایج، صرفهجویی در هزینهها صورت گیرد.
- از نظر ساختار سازمانی، بانکها معمولا اداره کل دارند که وظیفه اصلی آنها مطالعات است. یکی از ایرادات این است که در ساختار بانک، یکسری کارشناس مشخص در آن ادارات حضور دارند و مجبورند بر روی موضوعات مختلف، مطالعه کنند. این مطالعات تخصصی، عمق کار را کم میکند زیرا یک کارشناس نمیتواند در همه زمینهها، کار را به خوبی انجام دهد. آیا در ساختار بانک، هر واحد، میتواند واحد مطالعاتی خودش را داشته باشد یا باید به شکل متمرکز باشد؟ نکته دیگر اینکه درباره موضوعات موردمطالعه بسیاری مواقع، موضوعات به صنایع مختلفی برمیگردد که بانکها با آنها مواجه هستند و مشتریان بانکی با موضوعات کسبوکاری هستند. آیا در مدل کسبوکار بانک، موضوعاتی از جنس دیگر مانند منابع انسانی، ساختار سازمانی، مشارکتها و سایر موارد مرتبط نیز برای مطالعه موردتوجه قرار میگیرد؟
سپانلو: ما از یک بانک، چه تحقیقی را انتظار داریم؟ درست است جیپی مورگان، نیم درصد برای فناوری هزینه کرده اما آیا برای تحقیقات آیتی هزینه کرده یا تجهیزات و ایجاد بسترهای آیتی. اصولا بنده تحقیق آیتی را در core competency نمیبینم بلکه آقای دکتر مظاهری و تیمشان یا دانشگاهها باید این کار را انجام دهند و ما از آن استفاده کنیم. حتی ماموریت شرکتهای وابسته به بانک و شرکتهای آیتیمحور، تحقیقات آیتی، برای پیشبرد علم در دنیا نیست بلکه اینها ماموریتی هستند و باید در زمینه هدف خاصی حرکت کنند. ما چند وقت پیش قصد داشتیم در زمینه خطمشیهای الکترونیک در بانکهای دنیا جستوجو کنیم و ببینیم در دنیا چه خبر است. نکته جالب اینکه جستوجوی عبارت E-banking policy بیمعنی بود چون این موضوع در قالب تکنولوژی در شرکتهای بزرگ مانند مایکروسافت، اوراکل، آیبیام و خود توسن صورت میگیرد. توسن ایران در زمان خودش، کارتهای هوشمند را آورد که هیچکس درباره آن نمیدانست. همچنین این شرکت درباره استاندارد EMV صحبت کرد. تحقیقات بانکها باید مبتنی بر این باشد که این تکنولوژیها چه تاثیری بر روی آنها میگذارد و چه استراتژیای را در مقابل آن اتخاذ کنند. مراکز موجود باید درباره تاثیرات صحبت کنند مانند اینکه یک تکنولوژی ظهور پیدا کرده، رشد کرده، آیندهاش فلان است، اگر حواسمان به آن نباشد، عقب میافتیم، در دنیا فلان اتفاقات با این فناوری رخ میدهد و اینکه وضعیت کسبوکار با این تکنولوژی چه میشود. تحقیقاتی مهم است که به کسبوکار ربط داشته باشد. اگر بانکها قصد داشته باشند در زمینه فناوری اطلاعات، جزء پیشروان گسترش، نوآوری و خلقت محصولات آیتی باشند، بهتر است در شرکتهای مرتبط در این زمینه، سرمایه-گذاری کنند مانند خرید سهام IBM، مشارکت با یک دانشگاه که جایگاه هیاتامنای آنجا را داشته باشد، حمایت همیشگی انجام دهد و از آخرین تکنولوژی، آگاهی پیدا کند، وگرنه زمینه بررسی آیتی، با بودجه محدود میسر نیست. مایکروسافت در سالهای گذشته، ۱۲ تا ۱۳ درصد درآمد خود را صرفا در زمینه R&D هزینه کرده است. رقم بسیار بالایی است، پیچیدگیها زیاد است و رقابت شدید است. مگر میتوان این همه استارتاپ، فینتک و دانشجویان دانشگاهها را تحت پوشش یک بانک درآورد؟ استراتژی ما باید بر این مبنا باشد که چه تحقیقاتی باید انجام شود. باید تحقیقات هدفمند انجام دهیم. در زمینه همهچیز که نمیتوان پیشرو بود. در زمینه تولید محصولات آیتی و خلق آن، الان بانکها این کار را انجام میدهند و به خاطر شرایط موجود، درباره آن فکر میکنند در حالی که اگر ما ۱۰ – ۱۵ شرکت مانند شرکت آقای مظاهری داشته باشیم، بانکها نیاز به این کار نخواهند داشت زیرا در بازار رقابتی، محصولات را دریافت میکنند و حتی شاید در زمینه زیرساختهای آیتی نیز سرمایهگذاری نکنند چون فضای کلود وجود دارد. اصلا طراحی و تولید یک کربنکینگ توسط یک بانک برای خودش و اینکه به جایی هم نفروشد، بیمعناست، زیرا قیمتش بسیار بالاست. باید شرکتهای دیگر بر روی لبه تکنولوژی، این کار را انجام دهند. هزینه تولید یک کربنکینگ خارجی به پول ما، ممکن است ۵۰۰ میلیارد تومان باشد، اما در دنیا، شرکتها، آن را به ۲۰۰ بانک ریز و درشت مثلا به مبلغ ۱۰ میلیارد می-فروشد و در نهایت، دو برابر، سودآوری دارد. بنابراین تحقیق صرفا در حوزه شایستگیهای بانک و کسبوکار بانک باید تعریف شود. مثلا در زمینه آخرین تکنولوژی برای ویروسکشی، امنیت و… بهتر است شرکتهای بیرونی، مطالعات و دستاوردهای خود را ارائه و بانکها، بهترینها را انتخاب کنند و پیش بروند. از نظر من، اینکه بانکها، خودشان در تولیدات یا فناوری جلو بروند، نیاز نیست هرچند شاید یسیاری به آن اعتقاد داشته باشند. ما در بانک خودمان، مرکز تحقیقات داریم و سعی کردیم بدنه غالب آن را از اساتید و محققان بیرونی نه استخدامشوندگان تکمیل کنیم. از این مرکز انتظار داریم نوآوریهای صنعت را به موقع گوشزد کند.
- ترکیب تخصصی در این مرکز و چیدمان آن، چگونه است؟ چون بانک، حوزههای مختلفی برای مطالعه و تحقیق دارد؟
سپانلو: ما واحدهای تخصصی داریم که در این واحدها، کارشناس، استخدام شده است. کار کارشناس، چیزی جز تحقیق نیست. وقتی وارد مدیریت ریسک میشویم، این کارشناس باید بهترین مدل دنیا را پیدا کرده، پیادهسازی آن را مطرح کند و زیرمجموعهاش را تشکیل دهد. اگر در اداره سازمان روشها کارشناس داریم، کارشان همین است. کار کارشناسی بدون تحقیق وجود ندارد. بنابراین واحدهای کارشناسی ذیل ساختار رسمی بانکها، تحقیقات مربوط به کار جاری بانکها را پیش میبرند و به بهبود مستمر توجه دارند؛ یعنی اینکه زمان را کاهش دهند، کیفیت را افزایش دهند و رضایت مشتری بیشتر شود اما مرکز تحقیقات مثلا باید بگوید بانکداری دیجیتال یا بانکداری جامع در حال ظهور است، مفهوم جدیدی است یا مواردی مانند آن. این مرکز به کسبوکار توجه دارد. با کسبوکار، شروع کار میکند. افرادی در مرکز تحقیقات حضور دارند که از حوزه اقتصادی، اجتماعی و… به کسبوکار توجه دارند و متوجه میشوند یک فناوری مثلا در حوزه هوش مصنوعی در حال ظهور است. این، یک تفکر کسبوکاری است نه صرفا تکنولوژیک. قبل از راهاندازی تکنولوژی در یک سیستم، باید تفکر آن را ایجاد کنیم. تا الان، فکر میکردیم مشتری از مغازه ما چیزی میخرد، اما الان باید فکر کنیم مشتری چه میخواهد و آن را به وی بفروشیم. ما باید این موضوع را به سیستم یاد بدهیم و سپس دنبال این موضوع برویم که دیتا داریم یا خیر و اینکه میتوانیم آن را نجزیه کنیم یا خیر. در هر حال، آن مفهوم، در بالا قرار دارد و قادر است ساختارهای موجود را از نظر تعداد شعبه، واحدهای ستادی و شرکای تجاری آینده تغییر دهد. از اکوسیستمهای بانکی جایگزین صحبت میکند که ممکن است جای کارهای رقابتی را بگیرد و دو بانک در کنار هم رفیق باشند و همراه با رقابت، همکاری کنند. اینها، کانسپت بانکداری دیجیتال است. بنابراین باید از مرکز تحقیقات انتظار داشت این کانسیپت را بیاورد. عددی که آقای دکتر مظاهری، به خوبی اشاره کردند و با حضور در سفر خارجی، صورتهای مالی را نیز مشاهده و استخراج کردهاند، برای سرمایهگذاری در بسترهای فناوری اطلاعات است. جیپی مورگان، ولزفارگو و مانند اینها، اصلا برای تحقیقات فناوری اطلاعات، بودجه اختصاص نمیدهند و متکی به شرکتهای بزرگ هستند و در آنجا سهامهایی را خریداری کردهاند و به طور اخص، برون-سپاری شده است. با ورود تکنولوژی، آن فناوری بررسی میشود. تقریبا نمیتوان در حوزه فناوری اطلاعات مقاومت کرد. البته سیاستهایی اتخاذ، یا با آن مبارزه میشود و یا آن را به آغوش میکشند و کار را در بانک خودشان جلو میبرند. در بانک ملت، واحدهای کارشناسی، اعم از منابع انسانی، سازمان بهبود روشها، اعتباری و مدیریت ریسک، در بدنه خود، کارشناس دارند و برای بهبود مستمر فرایندهای جاری، باید خودشان کار کارشناسی را انجام دهند و منطقی است که خودشان انجام دهند چون با آن درگیر هستند و برای آن خلق شدهاند اما آنجا که یک قاعده ساختارشکن که قرار است به چارچوبهای فعلی، لگد بزند! پای یک مرکز تحقیقات تحول استراتژیک به میان میآید. اساتید این مرکز چندان ادبیات چارچوبمند و نظاممند بانک را ندارند و ممکن است موارد دیگری بگویند. چالش این است که بخش بانکی نباید این حرفها و نظرات مرکز تحقیقات را له کند و چون قدرتش بیشتر است، برخی اوقات به نظرات این مراکز میخندد و صورت مساله را پاک میکند! معتقد است چون اینها در بازار حضور ندارند، حرفهایی میزنند! به نظرم، این موضوع، بزرگترین چالش است؛ یعنی مرکز تحقیقات، کانسپت جدیدی میآورد اما از آن استقبال نمیشود.
- با توجه به اینکه آقای دکتر مظاهری، سفر کاری خارج از کشور حضور دارند و ظاهرا درگیر جلسه کاری هم هستند، چند سوال را از ایشان مطرح میکنم. اگر قرار باشد تحقیقات خصوصا در حوزه فناوری در شرکتهای بیرونی انجام شود، آیا بانکها واهمه نخواهند داشت که شرکتهای بیرونی، به تحقیق و توسعه آنها جهت بدهند؟ به نظر شما، در کشور ما، شرکتها با تحقیقات خود، بیشتر به بانکها جهت میدهند یا بانکها که در سطح استراتژی، تکلیف آنها روشن است، اقدام به خرید خدمت یا محصول از شرکتها میکنند؟ با توجه به زمان محدود شما، در قالب این سوال، نکات مختلفی که مدنظر دارید، نیز بفرمایید.
مظاهری: چون موضوع پنل «بررسی وضعیت مطالعاتی و ظرفیت تحقیق و توسعه در نظام بانکی» است، هرکدام از این کلمات، مفاهیم قابلتوجهی است. مثلا اینکه مطالعه چیست؟ توسعه چیست؟ و نظایر آن. معمولا تحقیق و توسعه، سه سطح دارد. تحقیق پایه، تحقیق کاربردی و تحقیق توسعهای. تحقیق پایه یا مقدماتی، به هیچ هدف تجاری ختم نمیشود و مفهومی است. در تحقیق کاربردی، دانش مشخصتری در حوزه تجاریسازی وجود دارد. در تحقیق توسعهای به سمت توسعه میرویم. البته بستگی به این دارد که موضوع چه باشد. اگر زمینه فعالیت، فناوری باشد، ممکن است شرکتی مثلا در حوزه بلوتوث، فناوری جدیدی بیاورد. جایی، محصولی خلق میشود و جایی هم مفهوم، مطرح است. این سه سطح، وجود دارد و اهداف آن هم متفاوت است. نکته دیگر اینکه اگر بنده IT spending را مطرح کردم، به این دلیل بود که قصد داشتم از منظر فناوری اطلاعات به صنعت بانکی نگاه کنم. تغییر ما را به سمت تحقیق و توسعه میکشاند و یکی از درایورهای تغییر در صنعت بانکی، فناوری اطلاعات است. از دهه ۱۳۷۰، چالشی مانند بانکداری متمرکز مطرح بود. آن موقع همهچیز در شعب بود. کمکم در دهه ۱۳۸۰، به سمت متمرکز شدن و ایجاد کانالهای جدید حرکت کردیم. اواخر دهه ۱۳۹۰، به تدریج، بحث دیجیتال در همه صنایع مطرح شد. سواد دیجیتال ما هم در همه زمینهها، کاربردی نیست. مثلا اینکه تحول دیجیتال چیست؟ ما باید دانش دیجیتال پیدا کنیم. اگر این تغییر را درک نکنیم، زنجیره گسسته میشود. باید درک شود منظور ما از تغییر دیجیتال چیست؟ همگی از همدیگر یاد گرفتیم و متوجه شدیم دادهمحور است، با هوش مصنوعی سروکار دارد و اکوسیستم دیجیتال است. اگر امروز مهارت دیجیتال نداشته باشیم، نمیتوانیم زندگی کنیم. با وجود کرونا، وقتی از یک کشور به کشور دیگر میرویم، فرمهای مختلفی داده میشود که اگر بلد نباشیم آنها را تکمیل کنیم، خوب نیست. وقتی به شهری مسافرت میکنیم و سوار مترو یا قطار میشویم، گوگلمپ میگوید کجا هستیم. تاثیرات دیجیتالی شدن را بر دیتا و اتصال میبینیم و به آن اعتماد میکنیم. اگر در صنعت بانکداری، تحقیق پایه انجام میشود، به این مفهوم است که اصلا تحول دیجیتال در بانکداری چیست؟ چگونه قرار است بازاریابی دیجیتال انجام دهیم؟ چگونه قرار است با فینتک کار کنیم؟ اصلا روی آن سرمایهگذاری کنیم یا با آن رقابت نماییم؟ اینها مطالعه و پژوهش نیاز دارد و داخل بانک باید به اینها بودجه اختصاص داده شود. این موضوع، معماری بانک را تغییر میدهد و باید از دنیا یاد بگیریم. ضمن اینکه شرکتهای مشاوره بینالمللی، پولهای درشتی میگیرند. ما در حال حاضر هوشمند شدن سرویسها را میبینیم. بنده چند روز پیش به LB&B رفتم و بدون اینکه خرید کنم، مقداری جستوچو کردم. امروز ایمیل زدهاند که شما اینجا سرچ کردهاید، آیا دوست دارید فلان محصول را ببینید؟! یعنی کاملا در حال بازاریابی هستند. اینها جای مطالعه و بررسی دارد. در تایید صحبتهای شما، آماری را عرض میکنم. S&P500 شاخصی است که شرکتهای تاپ و صنایع را در سال ۲۰۲۱، در بازار سهام آمریکا، بررسی کرده و همان شاخص R&D به فروش است. بر اساس این شاخص، در communication services بودجه R&D به درآمد پنج درصد است. در حوزه انرژی، یک دهم درصد است. در مراقبتهای بهداشتی (سلامت)، ۱۰ درصد و در آیتی، ۱۱ درصد است. سپس شرکت به شرکت، موضوع را بررسی کرده است. طبیعی است این حوزه، پویاست و سرعت تغییرات، بسیار بالاست. تا سه سال پیش در پژوهشکده پولی و بانکی که نهاد پژوهشی در صنعت بانکی است، در یک پنل قرار شد درباره رمزارز صحبت شود که همه به همدیگر تعارف میکردند که رمزارز چیست؟ آن موقع، اسامی مرتبط با آن مانند اتریوم را هم درست نمیگفتیم! همان مالیچیها که آن روز میگفتند شما آیتیمنها جمع کنید و بروید، الان دارایی دیجیتال را پذیرفتهاند و میگویند قیمت بیتکوین و فلان رمزارز چقدر است و کجا سرمایهگذاری کنیم؟! این مفاهیم در سه چهار سال اخیر رواج پیدا کردهاند. ما هم ادعایی نداریم. البته از سال ۲۰۰۸، بیتکوین را در کتابها میخواندیم اما کدامیک از ما آن را جدی میگرفتیم؟ نکته جالب در این گزارش، این است که حوزه فایننشیال، در شاخص بالا، چهار دهم درصد است. حالا اینکه در این حوزه، درباره چه چیزی پژوهش میکنند، نکته دیگری است. در این گزارش آمده که انتظار میرود بخش فایننشیال به حوزه فینتک بیاید و بیشتر R&D انجام دهد اما ظاهرا کمتر انجام میشود. سوال شده بود ما بیشتر مصرفکننده هستیم یا تولیدکننده؟ این پژوهشها در صنعت ما باید بیشتر شود یا شاید هم بیشتر شده اما منتشر نشده است. آنجا رگولاتوری، نقش درایورِ R&D را دارد و شرکتها را مجبور کرده که برای تغییر، R&D انجام دهند که الان افت کرده است. البته مهم است که چه محدودهای را R&D فرض میکنند. اگر به حوزه شرکتهای فناوری که با صنعت بانکی کار میکنند مانند توسنتکنو، وارد شویم (بدون اینکه قصد تبلیغ داشته باشم)، باید عرض کنم ما جزء شرکتهای خوب در این حوزه محسوب میشویم و تلاش میکنیم تغییر ایجاد کنیم اما نسبت به نُرم دنیا، خوب نیستیم و ادعای ۱۰ یا ۱۱ درصد نداریم. این موضوع، به اقتصاد، تفکر یا سهامداران-مان برمیگردد. بودجه ما در این حوزه، سه چهار درصد است. برخی شرکتها که الان، اصلا حقوق ندارند بدهند! اما ما یکی دو کار و تغییر داشتهایم و در صنعت خودمان سعی کردهایم لیدر باشیم. با این حال، از نرم دنیا، عقب هستیم و باید بهتر شویم. البته صنعت آیتی، نسبت به سایر صنایع، پویا بوده است و مردم شیرینی آن را در حد توان چشیدهاند. حرکتهایی صورت گرفته است. مثلا ققنوس در حوزه بلاکچین، راهاندازی و توکنایزیشن شروع شده است. در زمینه بانکداری باز، کار شده اما باز هم باید خودمان را تقویت کنیم. ریشه کار در R&D است و اگر ضعیف شود، شاخ و برگ آن خشک میشود. یکی از مشکلات این است که بودجه-های بانکها در حوزه فناوری و R&D کم است. اگر قرار باشد یک ساختمان هفت طبقه در سعادتآباد مثلا در مرکز تجاری اُپال خریداری کنید، متری ۲۲۰ میلیون تومان باید بپردازید اما ببینید در یک بانک بزرگ، بودجه آیتی چقدر است، چه برسد به اینکه R&D آن چه میزان باشد! ضمن اینکه مالیچیها، پوست حوزه آیتیچیها را میکَنند! اگر آیتی بخواهد اقدامی انجام دهد، باید مدام توجیه کند. تحقیق پایه میگوید این کار، نتیجه تجاری ندارد اما بانک، آنقدر طرح توجیهی میخواهد که طرف، خسته شده و از انجام اقدام نوآورانه منصرف میشود. میخواستم عرض کنم این بودجه در قیاس با سایر داراییها، بسیار کم است و این زنجیره نیاز به تقویت دارد. چالش دیگر، مهاجرت نیروی انسانی نخبه است. سرمایه انسانی، بسیار مهم است. در گزارشی آمده بود مک-دونالد بعد از کرونا، دنبال کارگر میگردد و شرکتهای مشاوره به دنبال دانشکار یا کارکنان دانش (knowledge worker) هستند. آنقدر مهاجرت صورت گرفته که کچلی و گسستگی را در نیروی انسانی کشور احساس میکنیم. ترمیم آن، سخت است.
- به قول آقای دکتر لیلاز، نخبهای که آنطرف برود و ماهانه ۱۰۰۰ دلار به ایران بفرستد، بهتر است همینجا هروئینی شود! شما تجربه کار با کمپانیهای خارجی مانند دیلویت، تراپین و سایر شرکتها را دارید. ایرانیان مقیم خارج از کشور نیز ظرفیت خوبی برای R&D دارند. در این زمینه، حتی پژوهشگران ایرانی خارج از کشور نیز به عنوان محقق فولتایم، سالانه بیش از ۲۰ هزار دلار از دانشگاه نمیگیرند. چالشهای استفاده از ایرانیان خارج از کشور یا شرکتهای مشاوره مدیریت که برندهای آن را نام بردید، چیست؟ البته بدیهی است تحریم و تبدیل نرخ ارز، مطرح است. چرا این همکاریها، تا کنون به خوبی شکل نگرفته است؟
مظاهری: در ایران، همه گرفتار شدیم. درآمد ما به ریال است اما حوزه کاری ما ارزبری دارد و نه فقط تجهیزات بلکه نیروی انسانی هم مطرح است. ما برای پروژهای در حوزه MVNO، دیلویت را آوردیم. از مشاوران دیلویت واقعا یاد میگیریم اما به هر حال، دانش، گران است. درباره اینکه چطور استراتژی بنویسیم؟ کدام مارکت را هدف قرار دهیم؟ Best Practiceها چیست؟ و مواردی مانند آن یاد گرفتیم. معتقد بودیم اگر ابتدا کمی هزینه کنیم، زیر پایمان محکمتر است اما بعد از مدتی، احساس کردیم بودجهمان برای تداوم کار با دیلویت، کافی نیست. دانش، حاصل سالها تجربه است. اگر از تحریم بگذریم، چالش بودجه یک واقعیت است. اینکه از منابع داخلی یا خارجی استفاده کنیم، نکته مهمی است و اینکه بالاخره منابع خارجی، گران هستند. در همین زمینه، بانک ملت، یک طرح جامع در حوزه بانکداری داشت که مدتها روی آن کار میکردند.
- در بانکهای دولتی که دولت در مجمع حضور دارد، از نظر رگولاتوری، الزامات قانونی حوزه تحقیق و پژوهش چیست؟ از منظر حاکمیت، اعم از وزارت اقتصاد و بانک مرکزی، چه الزاماتی بر این بخش، مترتب است؟
رجبی: در این زمینه، در قوانین مختلف، بندهایی مطرح است و تکالیفی برای دستگاههای دولتی از جمله بانکها دارد که الزاماتی را برای آن موضوع ایجاد میکند و ممکن است برخی مواقع، فرصت یا چالشهایی وجود داشته باشد که باید مدیریت شود. از جمله مواردی که در مباحث قانونی وجود دارد، ماده ۵۶ قانون الحاق برخی مواد به قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت است. بر این اساس، کلیه دستگاهها مکلف شدهاند یک درصد از اعتبارات تخصیصیافته هزینهای را در امور پژوهش و توسعه فناوری هزینه کنند. البته فقط بحث پژوهش نیست، بلکه توسعه فناوری هم مطرح است. بندهای مختلف ماده ۶۴ قانون برنامه ششم توسعه نیز به موضوعات مترتب با پژوهش پرداخته است. در بند ب، دستگاهها مکلف شدهاند بخشی از هزینهها را برای امور پژوهشی و توسعه فناوری درنظر بگیرند یا دستگاهها ملزم شدهاند برای افزایش بهرهوری یا نظام نوآوری، فهرست تحقیقات خود را در یک سامانه ثبت کنند. در زمینه پیشتازی در اقتصاد عنوان شده، بخشی از بودجه پژوهشی را در موضوعاتی که به صورت کلان مطرح میشود، هزینه کنند. نکته دیگر در این زمینه که از سال ۹۷، در قانون بودجه لحاظ شده، این است که برای گسترش ارتباط بین دستگاههای اجرایی و دانشگاهها، بندی درنظر گرفته شده که حداقل ۴۰ درصد بودجه پژوهشی بانکها، باید به انعقاد قرارداد با دانشگاهها تخصیص پیدا کند. این موضوع، هم فرصتها و هم محدودیتهایی ایجاد میکند. طی این سالها، این موضوع، بررسی شده و هرچند برای اجرایی شدن آن در برخی زمانها، تغییرات اندکی در متن قانون وجود داشته، اما کلیت آن به همین شکل بوده است. تخصیص حداقل ۴۰ درصد برای ارتباط با دانشگاهها، این نکته را مطرح میسازد که آیا در دانشگاهها، این ظرفیت وجود دارد که بتوانند تحقیقات کاربردی برای بانکها ارائه کنند. همانطور که میدانید ارتباط دانشگاهها با صنعت، زیاد نیست و پژوهشها، بیشتر در حوزه تحقیقات پایه است و در پژوهشهای کاربردی و توسعهای، با توجه به شناختی که نسبت به مجموعه فعالیتها دارند، چندان موثر نبودهاند یا فقط در برخی موارد، موثر بودهاند. این چالش، فقط به این موضوع برنمیگردد، بلکه آن ۴۰ درصد بودجهای که بانکها باید هزینه کنند، ۱۰ درصد آن، هر سه ماه یکبار به حساب خزانه واریز میشود و پژوهش باید در سامانهای که وزارت علوم مشخص کرده، یعنی سامانه ساتع که تقاضا و عرضه پژوهش است، ثبت شود، سپس فراخوان برای دانشگاهها ارسال و طرحنامهها دریافت میشود تا از طریق این سامانه و خود وزارتخانه تایید شود، در نهایت زمانی که طرح در حال پیش رفتن است، در اثنای کار و متناسب با مراحل مختلف تحقیق، چنانچه پرداختی به مجریان پژوهش صورت گیرد، باید دوباره در سامانه ثبت، تایید و برای خزانهداری ارسال شود. این بوروکراسی باعث میشود از چابکی در انجام کار کاسته شود. نکته دیگر اینکه هرچند دانشگاهها، ظرفیت علمی- تحقیقاتی زیادی دارند اما الزام کردن اینکه ۴۰ درصد بودجه از طریق دانشگاهها صرف پژوهش شود، باعث میشود بانکها تنوانند در حوزه پژوهشی خودشان از ظرفیتهای سایر مراکز علمی- پژوهشی که ممکن است کار بهتری انجام دهند یا تخصص و تجربه بیشتری داشته باشند، استفاده کنند. البته فرصتهایی هم ایجاد میکند و موجب میشود دانشگاه-ها، ارتباطشان را با صنعت حفظ کنند. اگر دپارتمانهای بانکداری در دانشگاهها ایجاد شود و اشراف و تخصص روی ماهیت کارکردی بانکها وجود داشته باشد، نتایج پژوهشها، کاربردیتر شده و برای نظام بانکی، از اثرگذاری بالاتری برخوردار خواهد بود.
- بحث به حلقه مفقوده دانشگاهها و بانکها رسید. بانکها، دانشگاه علمی کاربردی داشتند اما چندان به نتیجه نرسیدند و تعطیل کردند. الان هم بانک پاسارگاد، دانشگاه خاتم را دارد. همکاری دانشگاهها در دنیا با صنعت، بسیار تنگاتنگ است و هزینهای که در دانشگاه انجام میشود، به مراتب کمتر از هزینهای است که بخشهای صنعتی باید با سایر مشاوران انجام دهند. فاندهایی که آنجا اختصاص میدهند، برای صنعت، بسیار ارزانتر تمام میشود و نتایج خوبی هم به دست میآید؛ خصوصا در بخش تحقیقات مفهومی. ضمن اینکه تنها بخشی که خارج از تحریمهاست، دانشگاههای خارجی هستند که اجازه دارند با کمپانیهای ایرانی کار کنند. شما چقدر در بانک خودتان موفق بودهاید که با دانشگاههای ایرانی یا خارجی کار کنید و نتیجه این اقدامات چگونه ارزیابی میشود؟ چه چالشهایی وجود دارد که فکر می-کنید قابل اصلاح است؟
سپانلو: شاید ما درباره اینکه قرار است درخصوص چه چیزی تحقیق کنیم، با هم اختلافنظر داریم. بانک، چه چیزی را قرار است تحقیق کند؟ امور جاری یا در اختیار گرفتن نیروی تربیتشده برای آینده یا یادگیری یکسری مفاهیم جدید در دنیا که از آنها اطلاع ندارد یا یکسری پروژه که جزء شایستگیهایش نیست و قرار است از ظرفیتهای تحقیق دانشگاهی استفاده کند؟ اینها باید مشخص شود. در دنیای امروز، میتوانید متن انگلیسی را به دارالترجمه بدهید اما در نهایت، آنچه خودتان بلدید، نخواهد شد. درباره تحقیق هم همینطور است. اگر واحدهای بانک وجود نداشتند، مثلا سازمان روشها نداشته باشند، میتوانند آن را به یک دانشگاه بدهند اما وقتی چنین واحدی وجود دارد، خودش باید بهبود مستمر و تحقیقات لازم را انجام دهد. اینکه چرا بودجه R&D ما کم است، این بودجه، مستتر است؛ یعنی کارشناسانی که در ادارات تخصصی حضور دارند، کار R&D انجام میدهند اما به صورت سرفصل جداگانه در بودجه ذکر نمیشود در حالی که این کار، انجام میشود. شاید بگویید چرا نمود پیدا نمیکند؟ علتش این است که گرفتاری بانکها زیاد است. الان در شرایطی هستیم که تغییرات مداوم سیستمها را داریم، دستورهایی که از رگولاتوری می-رسند و نیروها، وقت خود را صرف این قسمت میکنند و نوآوری، مقداری کمتر شده است. اگر این گرفتاریها، کمتر شود، نیروهای تحقیقاتی به این سمت، حرکت میکنند که رقابت چگونه پیش برود. بنابراین اینکه میگویید با دانشگاه، تحقیق انجام دادهایم یا خیر، منظورتان چیست؟ چه نوع تحقیقی؟ هدف شما چیست؟ ما باید با دانشگاهها چه کاری انجام میدادیم؟ اگر منظور این است که با دانشگاه، یک محصول جدید تولید کنیم، قاعدتا نیاز بازار و اشکالات سیستمی از سوی بانکها، بهتر درک میشود اما اینکه چه تکنولوژی جدیدی در بازار وجود دارد و چگونه میتوان با این فناوری جدید کار کرد، این موضوع توسط دانشگاهها، مدلسازی شده است. همین مثال بانکداری دیجیتال، یک مفهوم است.
- عمده خروجیهای دانشگاههای تهران اعم از دانشگاه تهران، شریف و امیرکبیر، به خارج از کشور مهاجرت میکنند. اینها با فاند یا بورس میروند. بخشی از این بورسها را بانکهای خارجی تامین می-کنند. مثلا دانشجوی دکتری به آمریکا میرود و فاند آن را بنک او آمریکا داده است. بنابراین مشخص است بانکها میتوانند با دانشجویان کار کنند و به همین خاطر بنک او آمریکا، به این نتیجه رسیده که این فاند را مثلا در دانشگاه کانزاس هزینه کند و از پنج دانشجوی دکتری، دو نفر ایرانی هستند. چرا این پول، در داخل کشور بین بانکها و دانشگاهها، تبادل نمیشود؟
سپانلو: الان شفافتر شد! اگر منظورتان این است که بانکها، نخبههای دانشگاه را جذب کنند؛ یعنی به دانشجوها بورس بدهند و بعد از اتمام درسشان، دانشجویان به مدت مشخصی برای بانکها کار کنند، با این کار، دوباره تحقیق را به داخل بانک میآورید. اگر منظورتان این است که بانکها، به دانشگاهها، پروژه بدهند، بحث دیگری است. آنچه شما اشاره کردید که چرا بانکها با دانشگاهها همکاری نکردند، بسیار کلی است. پیادهسازی بانکداری دیجیتال، کار سختی است. دانشگاه هاروارد و استنفورد، یک تیم مشترک تشکیل دادند و حدود ۱۱۰ کمپانی که ۲۰ مورد آنها، بانکی بودند، بررسی کردند تا ببینند این کمپانیها، چگونه فرایند دیجیتال شدن را در ساختار خودشان اجرا کردهاند. با این کار، کتاب، مقاله و دانش تولید کردند که به بانکها و سایر موسسات کمک میکند به سمت دیجیتالی شدن حرکت کنند. اینجا، بانک میتواند با دانشگاه قرارداد ببندد تا آن تیم تحقیقاتی که درباره نحوه پیادهسازی دیجیتال، پژوهش کرده، برای بانک کار کند. این هم یک مدل، رفتار است. معمولا نوع برخورد با مسائل و پدیدههای چارچوبشکن و جدید، بانکها را به این سمت سوق میدهد که از دانش بیرونی استفاده کنند. کسانی که داخل سیستم هستند، به دلیل اینکه به وضع موجود توجه دارند و تحقیقاتشان در زمینه بهبود آن وضع است، معمولا توجهی به تغییرات سنگین بیرونی نمیکنند. در این شرایط، باید صدای آژیری باید بلند شود که فلان موضوع، کسبوکار بانک را تهدید میکند. اگر دانش داخلی به اندازهای که آن را بفهمد، نباشد، بانک با خطر جدی، مواجه است و اگر در حدی باشد که بتواند مفهوم جدید را تجزیه و تحلیل کند، کمک میگیرد و قرارداد با دانشگاهها، سازمانهای تحقیقاتی و… مفهوم پیدا میکند. بنده معتقدم بانکها، زمانی به بیرونیها سوق پیدا میکنند که با مسالهای که در داخل، حل نشده، مواجه میشوند. مفاهیم جدید نیز معمولا از بیرون تحمیل میشود. آقای مظاهری، نکات بسیار خوبی را مطرح کردند. سلطه آیتی، نسبت به سایر زمینهها بسیار بالاست. تعیینکننده خطمشی بانکها در زمینه آیتی، بیشتر، شرکتهای بیرونی هستند مانند آیبیام، اوراکل و مایکروسافت. اینها به بازی آمدهاند. اگر بانکها به آنها توجه نکنند، خودشان شروع میکنند. بانکها، تجزیه و تحلیل را انجام میدهند. اگر عرض کردم بانکها نباید با فناوری اطلاعات به عنوان یک پیشران تکنیکال و تولیدکننده محصولات یا سیستمهای جدید، کار کنند، منظورم این بخش بود وگرنه باید تحولات را به شدت، رصد و استراتژیهای مناسب را انتخاب کنند.
- جناب رجبی! اگر درباره دانشگاهها نکته تکمیلی دارید، بفرمایید. سوال دیگر اینکه با توجه به جایگاهتان در کمیته تحقیق و مطالعه کانون بانکها، بانکهای ما، چقدر میتوانند نتیجه تحقیقات خود را به اشتراک بگذارند؛ بهگونهای که استراتژیهایشان را برای همدیگر افشا نکنند؟ چقدر در این همکاریهای مشترک، موفق بودهاند؟ اگر آسیبشناسی خاصی در این حوزه، مدنظر دارید، بفرمایید.
رجبی: درخصوص تعامل با دانشگاهها برای انجام موضوعاتی که ما تعریف میکنیم، باید عرض کنم زمانی به سراغ مراکز علمی و دانشگاهی میرویم که تخصص لازم را برای انجام آن موضوع در داخل بانک نداشته باشیم. درست است که بودجه پژوهشی، محدود است اما هزینه نیروی انسانی که برای واحدهای تحقیق و توسعه کار میکنند، نیز باید به عنوان بودجه پژوهشی درنظر بگیریم. البته بنده از منظر یک بانک دولتی عرض میکنم. شاید بانکهای خصوصی برای تامین نیروی انسانی موردنیاز خود در بخشهای مربوط به تحقیق و توسعه، شرایط متفاوتتری داشته باشند. بانکهای دولتی، محدودیتهای استخدام دارند و استخدام باید بر مبنای الزامات قانونی شکل گیرد و شاید نتوانند همه تخصصهای موردنیاز را به کار گیرند. ضمنا بانکهای دولتی، گاهی اوقات امکان پرداخت حقوق و دستمزد مناسب را به متخصصانی که در حوزه فناوری برای تحقیق و توسعه به کار گرفته میشوند، ندارند. بنابراین با یکسری محدودیتهای تخصصی در واحدهای تحقیق و توسعه در بانکهای دولتی مواجه هستیم. همچنین موضوعاتی که تعریف میشود، بعضا امکان اینکه از ظرفیت داخلی استفاده شود، وجود ندارد و باید سراغ مراکز علمی – پژوهشی یا دانشگاهی خارج از سازمان بروند. در این شرایط، هم بحث انتقال دانش به مجموعه صورت میگیرد و هم پرورش نیروی انسانی در مقاطع و دورههای بعد انجام خواهد شد. اگر همه تخصصها را در واحد مربوط داشته باشیم، شرایط بهتری فراهم میکند زیرا نیروی انسانی داخل بانک، اشراف بهتری روی وضعیت بانک دارد و مسائل، مشکلات و چالشها را بهتر درک میکند و میتواند کار را به نحوی که قابلیت اجرایی بیشتری داشته باشد، پیش ببرد. وقتی بانکهای دولتی با این محدودیتها مواجه هستند، باید به سراغ مراکز علمی – پژوهشی یا خبرگان خارج از بانک بروند. وقتی از مراکز دانشگاهی و علمی – پژوهشی صحبت میکنیم، الزامی ندارد حتما با دانشگاهها پیش برویم. یک خبره دانشگاهی میتواند به صورت مستقل قرارداد ببندد. برای بعضی بانکها، این امکان فراهم است با این خبرگان که در حوزههای مختلف، آنها را شناسایی کردهاند، به صورت پارهوقت کار کنند. برای آنها، موضوع، تعریف کرده و در یک چارچوب مشخص، با آنها همکاری میکنند، با این حال، در بانکهای دولتی، باید بر اساس شرایط و الزاماتی باشد که در این سیستم تعریف شده باشد و بر اساس آن، عمل شود. به همین دلیل ما به مراکز علمی – پژوهشی و دانشگاهی خارج از بانک، نیاز داریم که این پژوهشها را انجام دهند. درباره تحقیقات مشترک، باید عرض کنم نظام بانکی و بانکها، تحقیق و توسعه را از این جنس نگاه میکنند که آن کاربرد یا بهبود، بتواند یک مزیت برای آنها فراهم کند. اگر به جنسی به عنوان بهبود وضعیت جاری نگاه شود، این بهبود وضعیت جاری، یا فرایند را بهبود میدهد، یا زمان و هزینه ارائه خدمت را کاهش میدهد یا منجر به بهبود ارائه یک خدمت به مشتری میشود که در نهایت، میتواند فروش بیشتر خدمت و درآمدزایی ایجاد کند. شاید در تحقیق و توسعه، نگاه رقابتی به آن موضوع، بیشتر باشد و شاید این امکان وجود نداشته باشد که بتوان روی همه موضوعات، تحقیقات مشترک تعریف کنیم اما در بعضی جنبهها، که روند است و یا زمانی که موضوع جدید در حال شکلگیری است، از این منظر که با چه چالشها و الزاماتی مواجه میشود و چه بسترها و زیرساختهایی برای آن، موردنیاز است، میتوان به صورت تحقیقات مشترک کار کرد. مثلا بانکداری دیجیتال به عنوان یک کلانروند از مدتها پیش مطرح شده بود و وزارت امور اقتصاد و دارایی به همه بانکها تکلیف کرد آن را انجام دهند. از اینرو، بانکها همگی به سمت تدوین نقشه راه حرکت کردند، در حالی که شاید قبل از آن، بسیاری از بانکها جداگانه به این سمت پیش رفتند که ابعاد بانکداری دیجیتال چیست و چگونه میتوانند آن را اجرایی کنند یا بررسی کردند چه زیرساختها و بسترهایی به لحاظ قانونی، مقرراتی، اجتماعی، اعم از درون و برون سازمان، مانند وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات و سایر نهادها، وجود دارد که باید به آن توجه کنند؟ یا اگر تحقیقات در حوزه بلاکچین، هوش مصنوعی و سایر مواردی که برای اولین بار به آن توجه میکنیم، به صورت مشترک صورت گیرد، نتایج آن به لحاظ شناخت بهتر و اشراف بیشتر روی ابعاد موضوع، بهتر خواهد بود. در این صورت، هم در هزینهها، صرفهجویی میشود و هم نظام بانکی با انجام تحقیقات مشترک، در صورت نیاز به تغییر در محیط قانونی، بهتر میتواند آن را به نهادهای بالادستی ارائه کند. در زمینه فناوری بانکداری دیجیتال، در برخی موارد، الزامات و زیرساختهایی وجود دارد که از عهده یک بانک، برای پیگیری خارج است اما با تحقیقات مشترک، امکانپذیر است. در این زمینه، یک کار مشترک درخصوص اصلاح نظام پولی و بانکی کشور تحت عنوان مطالعه پژوهشی تعریف شده بود که همه بانکها به لحاظ کارشناسی و مدیریتی مشارکت داشتند و برونسپاری شد. این کار مطالعاتی ارزشمند، جزء نخستین اقدامات انجام-شده در این قالب بود اما این ظرفیت میتواند توسعه پیدا کند. در این رابطه، کمیسیون تحقیقات و پژوهش بانکهای دولتی نیز شکل گرفته و بانکهای خصوصی – دولتی و خصولتی در آن حضور دارند اما هنوز در ابتدای راه برای تعریف تحقیقات مشترک هستیم و باید زمینهها، مشخص و به جنبه رقابتی موضوع نیز توجه شود تا بتوان موارد دیگری را هم در این رابطه تعریف کرد.
- جناب سپانلو! با توجه به اینکه بانک ملت، جزء بانکهای اثرگذار و بزرگ در اقتصاد کشور است، آیا حاکمیت، وزارت اقتصاد، بانک مرکزی و بخشهای دیگر، از نتایج تحقیق و توسعه در بانکها استفاده میکنند و فضای تعاملی در این حوزه وجود دارد یا خیر؟ ضمنا چنانچه نکاتی برای جمعبندی مدنظر دارید، بفرمایید.
سپانلو: بانکها جایی با همدیگر تحقیق و کار مشترک انجام میدهند که منافع دیگری را نتوانند تعریف کنند. از اینرو بعید می-دانم به خاطر شرایط رقابتی، یک کنسرسیوم تحقیقاتی از بانکها شکل بگیرد که بر روی یک موضوع مشترک، به یک نتیجه خاص برسند. این کار باید توسط شخص ثابت انجام شود. بنده معتقدم تحقیقات در بخشهای کارشناسی بانکها، با کارشان عجین شده و غالبا برای بهبود مستمر فرایندها و محصولات از آن استفاده میکنند. الان هم که شاهد نوآوری هستیم، به دلیل شرایط خاص است و دستورهای رگولاتوری، نهادهای بالادستی و مسائل بزرگی که در سیستمها وجود دارد، از آن پشتیبانی میکنند. بنده معتقدم بانکها از ظرفیتهای بیرونی، برای اهدافی که در داخل نمیتوانند به آن دسترسی پیدا کنند، استفاده میکنند و از دانشگاهها، تجربیات سایر بانکها و موسسات مختلف بهره میبرند. به طور کلی، در فضاهایی که نیاز بوده، بودجه فورس، برای کاری که نیاز آن را ضروری میدانستند، تخصیص دادهاند. از بانک ما به وزارت امور اقتصادی و دارایی، طی سه چهار سال اخیر، چهار یا پنج جزوه تحقیقاتی درباره میزان شعب، توسعه و تنظیم شبکه و نظایر آن، ارائه شده و وزارت اقتصاد، از آن بسیار استقبال کرده و مورد استفاده قرار داده است؛ بانک مرکزی هم همینطور. کارشناسان بانک، همیشه به جلسات تیمهای تحقیقاتی یا مشورتی یا کمیتههای طوفان فکری که توسط رگولاتوری اعم از بانک مرکزی یا وزارت امور اقتصادی و دارایی برگزار میشود، اعزام شدهاند. در انتها عرض کنم ما در سالهای گذشته، یک محصول بومیسازیشده با یکی از بانکهای ترکیه را تقریبا رونمایی کردیم اما تحریم شدیم و نتوانستیم از آن استفاده کنیم. این محصول که از مرحله R&D نیز خارج شد و به مرحله تولید رسید، یک کار مشترک برای مسافرانی بود که به ترکیه میروند تا بتوانند از خدمات لازم بهرهمند شوند و ریال ایران در داخل حسابشان در آنجا باشد و آنجا خرج کنند اما هنوز چند روز از عمر آن نگذشته بود که به خاطر تحریمها، امکان استفاده از آن فراهم نشد. اگر زمینهها فراهم شود، بانکها، بر اساس منافع، هر نوع تحقیقی را انجام میدهند و هر میزان پول لازم باشد، خرج میکنند. در پایان عرض میکنم بین این تحقیق در بانکها با تحقیق دانشگاهی، باید تفاوت قائل شد. تحقیق دانشگاهی به دنبال گسترش علم و دانش بشری است اما تحقیقات بانکها باید معضل یا مشکلی را حل کند و هدفی را دنبال نماید. بعید میدانم بانکی در دنیا باشد که در داخل خودش، تحقیقات آکادمیک دانشگاهی انجام دهد. البته بانکها از دانشگاهها، کتابخانهها و مراکز تحقیقاتی حمایت میکنند اما بر روی اهداف و ماموریت خودشان متمرکز هستند و اگر بورس میدهند، به این خاطر است که محققان، بیزینس آنها را به نحو مناسبی توسعه دهند. بنابراین به طور کلی، از نظر نوع رفتار، ساختار و فکر، شاید تفاوتی نداشته باشند. فکر نمیکنم از نظر بودجه، در این حوزه، مساله حاد و سنگینی وجود داشته باشد.
- جناب رجبی! جمعبندی و نکات پایانی جنابعالی را میشنویم.
رجبی: بنده قصد دارم در جمعبندی مباحث، درباره بهبود عملکرد واحدهای R&D، چند رویکرد سیاستی را مطرح کنم. رویکرد اول، لزوم توسعه بسترهای تحقیقاتی و تغییر رویکرد واحدهای درونسازمانی به واحدهای R&D است، چون نقش تحقیق و توسعه را واقعا ایفا نمیکنند. رویکرد دوم، لزوم بهبود کیفی نتایج تحقیقات کاربردی و ارتقای اثربخشی واحدهای تحقیق و توسعه بر پایه مدل کسبوکاری است که بانک تعریف کرده است و کسبوکار بانک نیز بر اساس استراتژیهای کلان پایهگذاری شده است. این محورها یا رویکردها بیشتر به درونسازمان اشاره دارد. رویکرد سوم که برونسازمانی است، بهبود مدل تعاملی واحدهای R&D با ذینفعان بیرونی مانند پژوهشکدهها، دانشگاهها، مراکز نوآوری، سایر بانکها و نهادهای بالادستی است. این مدل تعاملی، باید بهبود یابد و برای استفاده بهتر و ارتقای وضعیت، تغییر پیدا کند. بانکها از تحقیقات کاربردی حمایت میکنند. هرگاه از تحقیق صحبت میکنیم، منظور، تحقیقاتی است که مسالهمحور باشد، چون قاعدتا تمام پژوهشهای بانکها، مسالهمحور است. بانکها، نهاد توسعهدهنده دانش نیستند، بلکه برای انجام امور کسبوکاریشان، استفادهکننده دانش هستند.
ارسال یک نظر