ردپای هوشمندی در سیستمهای بانکی ایران، چندان مشاهده نمیشود
خلاصه مدیرتی: افزایش سود به تغییراتِ دو پارامتر اصلی در هر کسبوکار بستگی دارد؛ افزایش درآمد و کاهش هزینههاست. بانکها برای دستیابی به این دو هدف، همواره از فرایندها و روشهای مختلف استفاده میکنند. این روشها از تجربههای مدیران درونسازمان یا از دانش مشاوران مدیریتی سرچشمه میگیرند. هر دو اینها، حاصل سالها تجربه فعالیت در این حوزه است اما طی سالهای اخیر، تغییراتی در نحوه دستیابی به چنین اهدافی رخ داده است. صنعت بانکداری دچار یک پارادایم شیفت یا انقلاب شده که در آن، علوم داده، سازمانها را از تصمیمگیری مبتنی بر حدس و گمان، به سوی تصمیمگیری مبتنی بر داده و شواهد سوق میدهد.
اکنون بانکها عمدتا با بهرهگیری از هوش تجاری (BI)، تحلیلهای توصیفی را از طریق داشبوردهای مدیریتی در اختیار مدیران تصمیمگیر و کلیدی بانکها قرار میدهند. این در حالی است که روند جهانی، در حال تجربه استفاده از تحلیلهای پیشگویانه، تحلیلهای تشخیصی و تحلیلهای تجویزی است. این نوع تحلیلها، پا را از تشریح شرایط گذشته، فراتر گذاشتهاند و ضمن پیشبینی وضعیت آینده، به دنبال یافتن دلایل شرایط پیشآمده و ارائه راهکارهای تجویزی برای نیل به اهداف مدیران بانکی هستند.
در پنجمین برنامه اقتصاد مدرن (یکصد و چهاردهمین میزگرد بانکداری و اقتصاد دیجیتال) که ۱۱ شهریور ۱۴۰۱ برگزار شد، موضوع «جایگاه داده و هوش مصنوعی در کسبوکار بانکها» با حضور محمد گرکانینژاد، مدیرعامل بلوبانک و علیرضا عابدینژاد، مدیرعامل گروه دوران برگزار شد، موردبحث و تبادلنظر قرار گرفت. خلاصه این گفتوگو، پیشروی شماست.
- یکپارچگی دادهها در ابتدای راه است
عابدینژاد: مشتری در هر نظام سازمانی، مجموعهای است که خدمت یا محصول را تحویل میگیرد و بابت آن بهایی را میپردازد. در نظام بانکی، تمام سپردهگذاران، شرکتها، سازمانها و افرادی که خدمتی از آن دریافت میکنند، مشتریان آن هستند. هوش مصنوعی که مقام معظم رهبری هم به آن اشاره کردند، موضوع جدیدی نیست و حدود ۴۰ تا ۵۰ سال یا حتی بیشتر، قدمت دارد. علت اهمیت و متفاوت شدن هوش مصنوعی به استفاده از تکنولوژیهای جدید در هوش مصنوعی برمیگردد. الان جزییات روشها تغییر پیدا کرده است. مهمترین تفاوت، بحث دیتاست. در روشهای جدید که یادگیری عمیق نامیده میشود، نیاز به دادههای زیاد دارد. آنچه قبلا وجود نداشت. شاهکلید این موضوع، دیتا یا داده است.
بانکها بیشترین دیتا را در طول شبانهروز از مشتری جمعآوری میکنند. ما به خاطر پرداخت قبض، کرایه تاکسی یا مانند آن، در نظام بانکی از خودمان، اثراتی میگذاریم. اگر این اثر بر مبنای هوش مصنوعی تحلیل شود، اطلاعات زیادی از آن قابل استخراج است. بنابراین فضای مساعدی برای استفاده از هوش مصنوعی در نظام بانکی وجود دارد اما هنوز ابتدای راه هستیم. این موضوع، سطوح بلوغ خاصی نیاز دارد. حدود ۱۵ تا ۲۰ سال پیش، این سطح از دادهها را نداشتیم ولی الان دادهها شکل گرفته است. ما یکسری دادهها در نظام بانکی داریم و سعی کردهایم بخشی از آن را با دادههای بیرونی یکپارچه کنیم اما در سطح یکپارچگی دادهها، هنوز ابتدای راه هستیم. هرچقدر دادهها، غنیتر میشوند، هوش مصنوعی سطح بلوغ بیشتری پیدا میکند.
شاید در کشور، فضاهایی باشند که این دادهها را به صورت یکپارچه در اختیار داشته باشند اما اصولا اینکه این دادهها را برای مقاصد تجاری در اختیار دیگر سازمانها قرار دهند، جزء ماموریت سازمانی آنها به شمار نمیرود. فکر میکنم اگر استانداردهایی برای تعریف تبادل اطلاعات بینبانکی خصوصا در حوزه بهرهبرداری هوشمند از دیتا فراهم شود، بسیار کمککننده است. در این زمینه، چندان اتفاقی نیفتاده است.
- تاخیر سیستم بانکی در حوزه تجمیع و مدیریت دیتا
گرکانینژاد: اساسا این نگاه که کسبوکارها منتظر بمانند تا مشتریان بر اساس نیازهایی به سمت آنها بیایند و درخصوص آن نیازها هم خیلی کانالیزهشده، شروع به خدمت نمایند، در دنیا از چند دهه قبل شروع شده است. همانطور که آقای عابدینژاد اشاره کردند اصلا ما در ۲۰ تا ۲۵ سال پیش، امکان تجمیع دیتا و مدیریت این حجم دیتا و سرعت دسترسی به آن را نداشتیم و شبکه، این توانایی را نداشت. اینها باعث شده ایدههای ۲۰ تا ۳۰ سال گذشته، به دلیل محدود بودن ابزارهای فناوری، بسیار مقدماتی شکل بگیرد، از اینرو، هوشمندی را با قوانین ساده، اعمال میکردند. الان با توجه به دسترسی به شبکه با سرعت و امکان ذخیرهسازی و پردازش با سرعت بالا، اتفاقاتی امکانپذیر شده که قبلا میسر نبود. از اینرو، این موضوع، نسبتا جدید است.
در این ماجرا، سیستم بانکی با تاخیر همراه بوده، چون حتی در دنیا، بانکها محافظهکارتر از سایر حوزهها هستند. ذات بانکداری، بهگونهای محافظهکاریای در درون خودش دارد. نتیجه همه اینها شکلگیری ارگانهایی است که تحت عنوان فینتک از آنها نام برده میشود. در ایران هم با تاخیر نسبت به سایر کشورهای دنیا شاهد این موارد بودهایم.
بیتردید حضور رقبا که در کشور ما با حضور بانکهای خصوصی شکل گرفت، مهم است. در این زمینه، سرعت و انطباق با فناوریها و انتظاراتی که ممکن است مشتریان داشته باشند و آنچه در دنیا میبینند، قابل توجه است. ما میتوانستیم از این بهتر باشیم و شکی در آن نیست. این موضوع، بهویژه با مقررات جدید درباره مبارزه با پولشویی، کنترل مجموعهای از رفتارها که به عنوان قانون، ابلاغ شده، سطحی از تحلیلگری، رفتارشناسی و پروفایل داشتن از مشتری اجتنابناپذیر است. ما هم به این سمت رفتهایم اما آنجا که این امر به جریان خلاقانه نوآورانه موردتایید و حمایت دستگاههای رگولاتوری برمیگردد، هنوز این اتفاق نیفتاده است.
- نئوبانکها؛ از تجربه مشتری تا تحلیل دیتا
گرکانینژاد: آنچه بسیار مهم است و هرچه جلوتر میرویم، تجربه کاربری است؛ یعنی مشتری با چه حس و مدلی این سرویس را میگیرد و اینکه چقدر این سرویس، منطبق با نیاز وی است. آیا خدمات موردنیاز یک دانشجو با یک مدیر شرکت با یک کارشناس برنامهنویس یا مدیر مالی در بورس یا یک فعال حملونقل، یکسان است؟ اینطور نیست. بنابراین هیچ بانکی اعم از دیجیتال و غیر آن، سرویس پایه جدید نمیدهد اما اصل قضیه، اهمیت تجربه مشتری است؛ یعنی اینکه بانک چقدر میتواند مشتری را دستهبندی کند و منطبق با نیاز وی، به او سرویس بدهد. در اینجا، بهتدریج دیتا، تحلیل دیتا و تحلیل هوشمند دیتا وارد میشود.
توجه به نئوبانکها در ایران، بیانگر همین موضوع است. نئوبانکها مستقل از بانکها در دنیا به این موضوع توجه کردهاند. البته کرونا هم این حس که مشتری، حال و حوصله رفتن به شعبه را ندارد، تسریع و تعمیق کرد. اینکه سرویس دلچسب و مطابق با نیاز مشتری به وی داده شود، یک نوآوری جذاب است و مشتری به سمت آن میآید. نباید از این عنصر، به راحتی بگذریم. گام بعدی تامین مالی است که مشخصا در وام و سایر سرویسهای مالی شکل میگیرد. نکته بعدی، هوشمندی است. بانک باید برای مشتری، بر اساس رفتارهایش پیشنهادهایی بدهد که شاید خود مشتری، به آن فکر نمیکرده است. اینها لایههای بعد از افتتاح حساب جذاب است که نئوبانکها مجبورند به سمت آن بروند اما ابتدا باید به سطحی از پختگی برسند.
ما در بلوبانک این کار را انجام دادهایم. اصولا بانکها، محکوم به انجام این کار هستند. اینکه بروز چندانی نداشته، به این دلیل است که هنوز در ابتدای راه هستیم. بلوبانک هنوز در آستانه دو ساله شدن است. همین افتتاح حساب غیرحضوری، با همکاری همه حوزههای مربوط به آن صورت گرفت. در این زمینه، از دستورالعمل مبارزه با پولشویی گرفته تا خود بانک مرکزی و وزارت اقتصاد، آن را ممنوع کرده بودند. تازه در اسفندماه پارسال، افتتاح حساب غیرحضوری، ابلاغ قطعی شده است. فکر میکنم آینده سرویسهای مالی که بانکداری از پایهایترین آنهاست در همین حوزه، رقم خواهد خورد.
- لزوم تبادل دادهها در سطح برونسازمانی
عابدینژاد: الان به غیر از دادههایی که در حوزه اعتبارسنجی است و به صورت سراسری جمعآوری میشود، دادهها در سطح خود بانک است. مثلا اگر فرد چک برگشتی، ضمانت و تضامین داشته باشد، همه بانکها اطلاع دارند. یکسری دادهها، اشتراکگذاری میشود که خیلی خوب است و نسبت به گذشته راهگشا بوده است. تا جایی که دادهها در ید اختیارات بانک مرکزی بوده، توانسته مسئله را تا حدی جمعوجور کند اما دادههایی که برای اعتبارسنجی درست، موردنیاز است، فراتر از این است. مثلا به دادههای ثبت اسناد، ثبت احوال، بورس، مالیات، بیمه و… نیاز است و هرچه این دادهها، کاملتر شود، شناخت بهتری از آنچه هست، پیدا میکنیم. البته ما در حوزه شبکههای اجتماعی و سلایق افراد، دادههای چندانی جمعآوری نکردیم.
هرکس از این دادهها بهتر استفاده کند، موفقتر است. الان در سطح درونسازمانی با همدیگر تبادل داده وجود دارد. اگر سازمان و بانک را بزرگتر درنظر بگیریم، مثلا بانک مرکزی ممکن است شرایطی فراهم کرده باشد که یکسری دادهها ردوبدل شود اما اینها حتی ۱۰ درصد دادهها هم نیست. ما فراتر از این نیاز داریم و موضوع، تبادل داده بین سازمانهای اصلی حاکمیتی مانند ثبت اسناد، ثبت احوال و نظایر آن است. الان فقط در سطح سرویس مثلا گرفتن استعلام درباره هویت فرد استفاده میشود اما اینکه دادهها برای هوش مصنوعی و تحلیل داده در اختیار باشد، چنین چیزی فراهم نیست و تا قوانین درستی نوشته نشود، بعید است میسر شود. در این زمینه، فقر قانونی زیادی وجود دارد و سازمانها هیچوقت در چنین سطحی، به همدیگر داده و دیتا نمیدهند. تا وقتی این اتفاق نیفتد، هوش مصنوعی رشد نمیکند.
- چالش قانونگذاری و استفاده از دادههای اشتراکی
عابدینژاد: نظام بانکی در تشخیص پولشویی، تشخیص کلاهبرداری یا فراد دیتکشن، امنیت فضای سایبری، جلوگیری از حملات غیرمجاز و… نیازمند داده است. یکی از ترمزهای موجود، نقص قوانین برای اشتراکگذاری داده و حاکمیت داده است. دانش هوش مصنوعی، در اختیار متخصصان ما هست. اتفاقات خوبی در بخش خصوصی افتاده، محصولات مناسبی ایجاد شده و فقر دانشی در این حوزه وجود ندارد. البته فقر نیروی انسانی داریم. الان نقص قوانین باعث شده سازمانها به همدیگر داده ندهند.
معضل بزرگتر این است که تقریبا تمام بانکهای ما، هرکدام یک شرکت انفورماتیک و تیم داخلی برای خودشان دارند و چون داده در اختیار همدیگر نمیگذارند، هرکدام با موازیکاریهایی مواجه هستند و همه مجبورند خودشان به مسائل خود فکر کنند. این کار نیروهای انسانی و منابع زیادی مصرف میکند. اگر یک سیستم اعتبارسنجی درست داشته باشیم، چندین بانک میتوانند از همدیگر استفاده کنند. حتما باید فکر اساسی برای اشتراکگذاری دادهها بین سازمانهای مختلف اتفاق بیفتد.
- دیتای مشترک: از بانک سامان تا بلوبانک
گرکانینژاد: بلوبانک، موبایلبانک سامان نیست بلکه یک محصول جدید و نئوبانک است که بخش جدیدی از مشتریان را نشانهگیری میکند. البته اگر اجازه بدهید درصد آن را نگویم. فقط عرض میکنم درصد بسیار پایینی از مشتریانی که در بلوبانک افتتاح حساب میکنند، از مشتریان سابق بانک سامان بودهاند. نوع محصول و حوزه نشانهگرفتهشده در بازار، در نئوبانک بلوبانک با موبایلبانک سامان، تفاوت معنادار دارد.
دلیلش این است حوزهای که نشانهگیری شده و در عمل هم اتفاق افتاده، بسیار متفاوت بوده است. البته شاید برای درصد اندکی که میتوان اطلاعات آنها را از بانک مادر گرفت، دوبارهکاری باشد اما اگر به تبارشناسی سن و مباحث مشابه آن، در مشتریان نئوبانک بپردازیم، میبینیم بخش بزرگی از اینها برای اولین بار حساب، افتتاح میکنند و بازه سنی آنها نیز قابل پیشبینی است؛ یعنی از ۱۸ تا ۲۰ و خردهای سال هستند. این موضوع کمتر در اولویت اجرایی ما و بانک سامان بود نه اینکه نشدنی باشد.
- ضرورت تسهیل تجربه مشتری برای وام و اعتبار
گرکانینژاد: ما به صورت محدود، در حوزه وام خرد، با تاکید بر تجربه مشتری، سهولت محصول و موضوعات اعتباری فعالیت میکنیم. البته بین وام و اعتبار، تفاوت وجود دارد. در اینجا باید تجربه را برای مشتری، راحت کرد. اگر مشتری چیزی نیاز دارد، باید بتواند خریداری کند. اینها مواردی است که کلی سرویس در حوزه نئوبانکها اضافه میکند و بخش بزرگی از مخاطبان از آن استفاده میکنند و لذت میبرند. اصلا دلیل آمدن آنها به این سمت، همین موارد است. البته تمام موضوع این نیست که اگر فرد حساب دیگری دارد، همگی به اشتراک گذاشته شود. آیا اینها ارزش نیست؟ چرا هست! از منظر تجاری، ترجیح این بود که فعلا به سمت لایه اشتراکگذاری نرویم چون فقط کار تعداد اندکی از مشتریان تسهیل میشود.
درباره فرمایشات آقای عابدینژاد درباره کامل شدن دیتاها باید عرض کنم رفتار رانندگی، پرداخت قبوض موبایل و سایر قبوض یا مواردی مانند آن، دیتاهایی است که میتواند به وامدهنده کمک کند تا مشتری را ارزیابی کند. اتفاقا در حوزه بانکداری، این دیتاها تمرکز پیدا کرده است. علاوه بر هوشمندی رفتارشناسی مشتری و اعتبارسنجی، نحوه بهروز نگهداشتن آن مهم است.
- مشتریمداری در نئوبانکها حرف اول را میزند
گرکانینژاد: مشتریمداری در بانکداری، خصوصا بانکداری دیجیتال و نئوبانک حرف اول را میزند. اعتبارسنجی یک موضوع دائم، جاری، ساری و هوشمندشونده است. رفتارشناسی مشتری مهم است و هر بانکی بر اساس آن دیتای محرمانه، کار میکند و میتواند پیشنهادهایی به مشتری بدهد. مثلا بانک میتواند تا مبلغ مشخصی را بدون تضمین و بیشتر از آن را با تضمین در مدت زمان معین وام بدهد. در اینحا هم نئوبانکها، تفاوت معناداری خواهند داشت. اشتراک اطلاعات، محدودیتهایی دارد اما کلید خورده است. بنده موافقم در حوزه قانونگذاری، باید از سوی رگولاتوری، اقداماتی انجام میشد اما باید در حوزه اجرا هم این باور باشد.
نکته دیگر از منظر هوشمندی، تطبیق مقررات است که روز به روز پیچیدهتر میشود و به جز با هوشمندی و تحلیل هوشمند اطلاعات میسر نیست. آنچه در دنیا به معنای واقعی، نه شعاری، تحت عنوان رگتک ایجاد شده، از مواردی است که وقتی از هوشمندی صحبت میکنیم باید به آن توجه کنیم، چون بدون آن، موضوعات آنقدر پیچیده میشود که قابل اجرا نیست.
- فقدان ردپای هوشمندی در سیستم بانکی
عابدینژاد: آنچه در دنیا اتفاق میافتد، این است که در فضای مجازی ردپای هوشمندی، زیاد دیده میشود. مثلا در موتور جستوجو، موضوعی را سرچ میکنید، ۱۰ دقیقه بعد، در یک نرمافزار دیگر، آن را مشاهده میکنید. پشت این قضیه، کسانی دیتا میدهند و دیتا میگیرند. اینها سازوکار و قوانین و مقررات دارد تا به آنها پایبند باشند اما ردپای این هوشمندی را در سیستمهای بانکی نمیبینیم. مثلا اینکه حس کنیم در فلان قسمت هوشمندی اتفاق افتاد یا برای یک مشتری، شرایط خاصی قائل شوند.
توقع این است که بانک بداند اگر مشتری، صاحب کسبوکار است، حسابها یا کارمندان متعدد دارد و سالها در نظام مالیاتی، مالیات میدهد، اعتبار مشخصی دارد و هرکس دیگر هم سطح دادهای خودش را دارد. در حوزه PFM، هم باید به صورت سراسری اتفاق بیفتد. قطعا بازار بسیار خوبی است و میتواند کمک کند. فانوس به دلیل فقر قوانین دادهای و اشتراکگذاری داده، مجبور شده خودش داده را ایجاد کند. در حالی که اگر می-توانست داده را بگیرد، بهتر بود.
- استفاده از دیتای مشتریان
عابدینژاد: هرکس اگر یکسری دیتای مردم را در اختیار داشته باشد، قطعا با نگرانی از آن محافظت میکند. اگر قوانین به ما کمک کند تا بتوانیم شرایط و استانداردهای لازم را فراهم کنیم، با در اختیار گذاشتن این دادهها، با توجه به شرایط، البته نه به صورت کاملا باز، میتوانیم در این مسیر پیش برویم. فضا نباید طوری باشد که مشتریان نظام بانکی نگران باشند از دادههای آنها به درستی حفاظت نمیشود. اگر این کار در چارچوب قوانین و مقررات لازم انجام شود، هم باعث رشد بخش خصوصی و تولید محصولات جدید متعدد و هم موجب تجربه کاربری بهتر با انواع و اقسام محصولات جدید میشود. علاوه بر آن، باعث رشد و رونق خود نظام بانکی و صنعت بانکی خواهد شد.
تا چند وقت پیش این نگرانی مطرح بود که با ظهور هوش مصنوعی، بسیاری از مشاغل از دست میرود. این در حالی است که خروجی تحلیل گارتنر نشان داد این اتفاق نمیافتد و اتفاقا یکسری مشاغل جدید به دلیل رونق اقتصادی کسبوکارها و رشد اقتصادی ایجاد میشود. در حوزه اعتبارسنجی، چکهای برگشتی، ملاک قرار گرفته و همین کار کوچک، باعث اعتباردهی به چکها شده است. الان چکهای برگشتی کمتر شده است. همین موضوع، در کنار اعتبارسنجی افراد، موجب شده بانکها با اعتماد بیشتری نسبت به چند سال قبل وام بدهند.
- نقش رگولاتور در حاکمیت داده
گرکانینژاد: برای پرداختن به موضوع دیتا و هوشمندی، مقررات پایهای و زیربناییتر خارج از رگولاتورهای بخشی است مانند GDPR که در اتحادیه اروپا شاهد آن هستیم و حریم خصوصی الکترونیکی، نیز به شدت موردبحث است. بسیاری از استارتاپها، نه فقط فینتکها، اعلام کردند که رعایت و تطبیق با این مقررات، بسیار پیچیده و سخت است. پاسخ رگولاتور این بود که قبول داریم ولی معتقدیم نمیتوان از این مقررات گذشت. در این شرایط، استارتاپها باید دو کار انجام دهند. اول اینکه در کنار خودشان رگتکها را به کار گیرند یا دوم اینکه سرویس را گسترش دهند و به شرکتهای بزرگتر متصل شوند. این ادبیات بین رگولاتور و استارتاپها هم در نوع خود جالب است. به هرحال ما بخشی از مقررات را داریم که بدون آنها، مباحث بعدی، بلاتکلیف هستند. در دنیا، استارتاپها ضمن رعایت همه موارد، باید هوش مصنوعی را به کار گیرند؛ یعنی بهکارگیری هوش مصنوعی برای پوشش بخشی از وظایفی که برعهده بازیگران جدید، مقررات جدید و دسترسی حساب برای موسسات غیربانکی است، تکلیف شده است.
بانک مرکزی خودمان هم در بخشی از ابلاغیهها یا مذاکرات و جلسات، روی این موضوع تاکید دارد، چون واقعا غیر از این، شدنی نیست. برخی از الگوهای سوءاستفاده مانند فراد، پولشویی و بیزینسهای خلاف مقررات، بدون هوش مصنوعی، قابل شناسایی نیست و حتما باید به سمت آن برویم. رگولاتور ما، نه آنطورکه انتظار میرود اما تا حدی به این موضوع، توجه کرده و باید این توجه، بیشتر و به طور مشخصتر مقرراتگذاری و تکلیف شود. همچنین رگولاتور باید دیتاها را باز کند و فقط بگیروببند نباشد.
- جای خالی معماری کلان اطلاعات در دولت
عابدینژاد: در این زمینه، جای خالی معماری کلان اطلاعات در نظام دولتی احساس میشود. البته اینطور نیست که کاری انجام نشده باشد. در سازمان فناوری اطلاعات در رأس دولت الکترونیک، اقدامات خوبی انجام شده اما در سطح داده، هنوز جای کار زیادی وجود دارد. نباید فقط از زاویه نظام بانکی به آن نگاه کرد. خارج از بانک مرکزی، سازمان مالیاتی و هیئت دولت، قانون صندوق فروشگاهی را تصویب کرد که طبق فازبندی عملیاتی شروع شود. بالاخره نوبت به نانواییها و سایر فروشگاهها نیز میرسد.
الان سازمان مالیاتی در حال جمعآوری تمام دیتای فروش همه فروشگاهها با هدف مالیاتی است. آن دیتا را کنار دیتای بانکی بگذارید، مکمل همدیگر میشوند اما الان این دیتا کجاست؟ بنده حتی امیدوار نیستم اگر روزی دیتای سازمان مالیاتی استخراج شد، کسی به ارتباط آن با بانکها فکر کند. اگر بگوییم صاحب همه این دیتاها، دولت است، باید طوری این نظام دیتا را طراحی کند که این مسائل، پنج سال آینده، طبیعی به نظر برسد، مانند اطلاع تمام بانکها از چکهای برگشتی که الان عادی شده است.
- چکهای برگشتی و نبود نگاه هوشمندانه
گرکانینژاد: اگر به جای نگاه صفر و یکی، هوشمندانه برخورد کنیم، بهتر است. پیشنهاد بنده برای لایه مقرراتگذاری مانند مجلس و کسانی که به وزارت اقتصاد پیشنهاد میدهند، این است که این قوانین را بازنگری کنند. اینکه چک برگشتی کاهش داده شود و سرعت گردش پول در کنترل ما باشد، خوب است اما کسی که بخواهد سوءاستفاده کند، با وجود گردش پول، کار خود را انجام میدهد. در قانون پیشبینی نشده بود ثبت چک، چه حکمی دارد. اینکه اگر چک را ثبتنشده به دیگری بدهیم، او نمیتواند آن را نقد کند، در قانون مسکوت گذاشته شده است. البته چون از آن سوءاستفاده شد، راهحلی برای آن پیدا کردند.
ما میتوانستیم از ابتدا طراحیهای هوشمندتر، حتی در برگشت چک انجام دهیم. شرکتها و اشخاص حقوقی، گلایههایی درخصوص مسدود شدن دارند که ریشه در برخورد صفر و یکی با موضوع دارد. باید بین کسی که ۱۰ میلیارد تومان و چهار چک برگشتی دارد با کسی که حسب اتفاق، ۱۰ میلیون چک برگشتی دارد، تفاوت قائل شویم. اینها در مقررات، لحاظ نشده و تبعات عدم نگاه هوشمند به موضوع است.
- هوش مصنوعی در نظام بانکی، بدون داده میسر نیست
عابدینژاد: اگر میخواهیم هوش مصنوعی به عنوان یک تکنولوژی نو در صنعت و بانکداری ما رخنه کند و نظارهگر خدمات هوشمندتر باشیم، این کار، بدون داده میسر نیست. بدون داده، در حوزه هوش مصنوعی، هیچ کار موثری اتفاق نخواهد افتاد.
گرکانینژاد: هوشمندی جذابتر است، حتی اگر قرار است محدودیتهایی ایجاد و نبایدهایی را اعمال کنیم، به صورت هوشمندانه، بهتر، موثرتر و جذابتر میتوانیم آن را اعمال نماییم!
پادکست : رادیو عصر پرداخت
مدیرمسوول: عبداله افتاده
مهمانان: محمد گرکانینژاد، مدیرعامل بلوبانک و علیرضا عابدینژاد، مدیرعامل گروه دوران
موسیقی : معین صالحی
اسپانسر : شرکت پرداخت نوین و شرکت بهپرداخت ملت
مشروح این خبر را در ادامه بخوانید
ردپای هوشمندی در سیستمهای بانکی ایران، چندان مشاهده نمیشود
بر اساس یک تعریف ساده، سود، حاصل تفریق کل هزینهها از کل درآمدهاست. به عبارتی، کل هزینهها منهای کل درآمدها، مساوی با سود یا زیان کل است. با توجه به همین فرمول، افزایش سود به تغییراتِ دو پارامتر اصلی در هر کسبوکار بستگی دارد؛ اولین پارامتر، افزایش درآمد و دومی، کاهش هزینههاست.
بانکها مثل هر سازمان دیگری، برای دستیابی به این دو هدف، همواره از فرایندها و روشهای مختلف استفاده میکنند. این روشها از تجربههای مدیران درونسازمان یا از دانش مشاوران مدیریتی سرچشمه میگیرند. هر دو اینها، حاصل سالها تجربه فعالیت در این حوزه است اما طی سالهای اخیر، تغییراتی در نحوه دستیابی به چنین اهدافی رخ داده است. صنعت بانکداری دچار یک پارادایم شیفت یا انقلاب شده که در آن، علوم داده، سازمانها را از تصمیمگیری مبتنی بر حدس و گمان، به سوی تصمیمگیری مبتنی بر داده و شواهد سوق میدهد.
هماکنون در صنعت بانکی کشور شاهدیم بانکها عمدتا با بهرهگیری از هوش تجاری (BI)، تحلیلهای توصیفی را از طریق داشبوردهای مدیریتی در اختیار مدیران تصمیمگیر و کلیدی بانکها قرار میدهند. این در حالی است که روند جهانی، در حال تجربه استفاده از تحلیلهای پیشگویانه، تحلیلهای تشخیصی و تحلیلهای تجویزی است. این نوع تحلیلها، پا را از تشریح شرایط گذشته، فراتر گذاشتهاند و ضمن پیشبینی وضعیت آینده، از ابعاد مختلف، به دنبال یافتن دلیل یا دلایل شرایط پیشآمده و ارائه راهکارهای تجویزی برای نیل به اهداف مدیران بانکی در آینده هستند.
از اینرو، در یکصد و چهاردهمین میزگرد آنلاین از سلسله نشستهای تخصصی بانکداری و اقتصاد دیجیتال (پنجمین برنامه اقتصاد مدرن) با موضوع «جایگاه داده و هوش مصنوعی در کسبوکار بانکها» که با حضور محمد گرکانینژاد، مدیرعامل بلوبانک و علیرضا عابدینژاد، مدیرعامل گروه دوران برگزار شد، چالشهای استفاده از دیتا و هوش مصنوعی در نظام بانکی، موردبحث و تبادلنظر قرار گرفت. ماحصل این گفتوگو، پیشروی شماست. حامی این میزگرد، شرکت پرداخت نوین است.
- همانگونه که در مقدمه اشاره شد مقام معظم رهبری در سال گذشته، تاکید ویژهای بر استفاده از هوش مصنوعی در صنایع مختلف، نه تنها نظام بانکی داشتند اما متاسفانه شخصا احساسی درباره اینکه صنایع به سمت استفاده از هوش مصنوعی برای ارائه خدمات رفته باشند، ندارم. آقای عابدینژاد! به عنوان اولین سوال، بفرمایید تعریف مشتری در نظام بانکی چیست؟ دادهها تا چه حد میتوانند وضعیت مشتری را شفاف کنند تا بانک شناخت درستی از وی داشته باشد؟ الان بانکها و نئوبانکها، تا چه میزان از سرویسهای هوش مصنوعی برای ارائه خدمات جدید استفاده میکنند؟
عابدینژاد: مشتری در هر نظام سازمانی، مجموعهای است که خدمت یا محصول را تحویل میگیرد و بابت آن بهایی را میپردازد. در نظام بانکی، تمام سپردهگذاران، شرکتها، سازمانها و افرادی که خدمتی از آن دریافت میکنند، مشتریان آن هستند. هوش مصنوعی که مقام معظم رهبری هم به آن اشاره کردند، موضوع جدیدی نیست و حدود ۴۰ تا ۵۰ سال یا حتی بیشتر، قدمت دارد. سوال این است که چرا در سالهای اخیر، هوش مصنوعی، اینقدر متفاوت شده و اهمیت بیشتری به آن داده شده است؟ ماهیت این قضیه به تکنولوژیهای جدید در هوش مصنوعی برمیگردد. اگر موضوع خاصی مانند تشخیص چهره را درنظر بگیرید، روش حل تشخیص چهره با هوش مصنوعی، از ۱۵ سال پیش تا الان، زمین تا آسمان، متفاوت شده است. هوش مصنوعی، همان هوش مصنوعی است اما وقتی در تکنولوژی عمیق میشویم، میبینیم جزییات روشها تغییر پیدا کرده است. مهمترین تفاوت، بحث دیتاست. در روشهای جدید که یادگیری عمیق نامیده میشود، نیاز به دادههای زیاد دارد. آنچه قبلا وجود نداشت. پیش از این به عنوان یک شرکت نرمافزاری، معیارهای زیادی راجع به موضوع باید استخراج میکردیم و کار با دادههای کمتری پیش میرفت و به دقت کمتری هم میرسیدیم. در روش یادگیری عمیق با دادههای زیاد، همهچیز را تجربه میکنیم و دقتمان هم بالاتر میرود و نیاز به آن همه سطح دانش و تخصص، که قبلا داشتیم، نداریم. پس شاهکلید این موضوع، دیتا یا داده است. بانکها از جمله بخشهایی هستند که شاید بیشترین دیتا را در طول شبانهروز از مشتری جمعآوری میکنند. ما هرکدام به خاطر پرداخت قبض، کرایه تاکسی یا مانند آن، در نظام بانکی از خودمان، اثراتی میگذاریم. اگر این اثر بر مبنای هوش مصنوعی تحلیل شود، اطلاعات زیادی از روی آن قابل استخراج است. این امر نشان میدهد بالقوه، فضای مساعدی برای استفاده از هوش مصنوعی در نظام بانکی وجود دارد اما در عمل هنوز ابتدای راه هستیم. این موضوع، سطوح بلوغ خاصی نیاز دارد. حدود ۱۵ تا ۲۰ سال پیش، این سطح از دادهها را نداشتیم ولی الان دادهها شکل گرفته است. هنوز در سطح یکپارچگی دادهها در اول راه هستیم. ما یکسری دادهها در نظام بانکی داریم و سعی کردهایم بخشی از آن را با دادههای بیرونی یکپارچه کنیم اما در حوزه این یکپارچگی، هنوز ابتدای راه هستیم و جا دارد بهتر شود. هرچقدر این دادهها، غنیتر میشوند، هوش مصنوعی به ما بیشتر کمک کرده و سطح بلوغ بیشتری پیدا میکند.
- الان هر بانکی به صورت کلونی کلونی، دیتای مشتریان خود را دارد. وقتی این دو دیتا را کنار هم میگذاریم، آیا میتوان گفت از یک استاندارد یا رویه مشخص استفاده کردهاند که به همدیگر بچسبند و قابلیت استفاده داشته باشند یا اینکه همین موضوع، خودش معضل است؟
عابدینژاد: قطعا این، خودش یک معضل است. شاید در کشور، فضاهایی باشند که این دادهها را به صورت یکپارچه در اختیار داشته باشند اما اصولا اینکه این دادهها را برای مقاصد تجاری در اختیار دیگر سازمانها قرار دهند، جزء ماموریت سازمانی آنها به شمار نمیرود. فکر میکنم اگر استانداردهایی برای تعریف تبادل اطلاعات بینبانکی خصوصا در حوزه بهرهبرداری هوشمند از دیتا فراهم شود، بسیار کمککننده است. بنده تا جایی که مطلعم، در این زمینه، چندان اتفاقی نیفتاده است.
- آقای گرکانینژاد! حضرتعالی در صنایع مختلف سابقه فعالیت دارید. زمانی در وزارت صمت، رئیس مرکز توسعه تجارت بودهاید و قاعدتا با شرکتهای زیادی سروکار داشتهاید. با این حال، در یک دهه گذشته، غلبه فعالیت بانکی شما بیشتر شده و در این فضا، متمرکز شدهاید. اینکه از آقای عابدینژاد پرسیدم تعریف مشتری چیست، منظورم آن بخش از شناخت مشتری بود که با دادهای که ما از مشتری در نظام بانکی داریم، آیا توانستهایم مشتریان را سطحبندی و درجهبندی کنیم و بر اساس آن، در حوزه نیازمندیهای مشتری، بانک بر اساس نیازهایی که به واسطه دیتای مشتری از وی شناسایی میکند، به سمت مشتری برود و پیشنهاددهنده باشد نه اینکه مشتری به سمت وی بیاید. لطفا این فضا را تشریح بفرمایید.
گرکانینژاد: اساسا این نگاه که کسبوکارها منتظر بمانند تا مشتریان بر اساس نیازهایی به سمت آنها بیایند و درخصوص آن نیازها هم خیلی کانالیزهشده، شروع به خدمت نمایند، در دنیا از چند دهه قبل شروع شده است. همانطور که آقای عابدینژاد اشاره کردند اصلا ما در ۲۰ تا ۲۵ سال پیش، امکان تجمیع دیتا و مدیریت این حجم دیتا و سرعت دسترسی به آن را نداشتیم و شبکه، این توانایی را نداشت. اینها باعث شده ایدههای ۲۰ تا ۳۰ سال گذشته، به دلیل محدود بودن ابزارهای فناوری، بسیار مقدماتی شکل بگیرد، از اینرو، هوشمندی را با قوانین ساده، اعمال میکردند. الان با توجه به دسترسی به شبکه با سرعت و امکان ذخیرهسازی و پردازش با سرعت بالا، اتفاقاتی امکانپذیر شده که قبلا میسر نبود. از اینرو، این موضوع، نسبتا جدید است. پیشتاز این تیپ سرویسها در دنیا، در سرویسهای عمومی گوگل مانند لوکیشن و سایر دسترسیهاست. مثلا حدود ۱۰ تا ۱۲ سال پیش، سرویسهای تایملاین گوگل، خیلی سروصدا کرده بود. این سرویسه، از منظر علمی، بر اساس مجموعهای از رفتارهای کاربر، وی را شناسایی کرده و به وی پیشنهادهایی ارائه میدهد و منتظر این موضوع نمیماند کاربر نیازش را مطرح کند تا آن را برآورده کند. همچنین اگر وارد موتور جستجوی گوگل شوید، بر اساس علایق و سلایق گذشته، به شما پیشنهاد میدهد و خیلی اوقات شاید جواب بدهد. مثلا کاربر به دنبال چیز دیگری است و در پیشنهادها، چیز دیگری میبیند و به سراغ آن میرود. این کار، هم توسعه کسبوکار و هم هوشمندی بر اساس فناوریهای مدرن است. در دنیا، حدود دو دهه، بسیار جدی در این حوزه، تمرکز شده است. البته در این ماجرا، سیستم بانکی با تاخیر همراه بوده، چون حتی در دنیا، بانکها محافظهکارتر از سایر حوزهها هستند. ذات بانکداری، بهگونهای محافظهکاریای در درون خودش دارد. نتیجه همه اینها شکلگیری ارگانهایی است که تحت عنوان فینتک از آنها نام برده میشود. در ایران هم با تاخیر نسبت به سایر کشورهای دنیا شاهد این موارد بودهایم. در بانکها، حدود ۲۰ سال پیش، باجههای مختلفی برای سرویسهای مختلف وجود داشت. یک بخش بانک مانند چک، خلوت بود و در بخش حساب پسانداز، صف بلندی وجود داشت تا اینکه بانکها به این جمعبندی رسیدند همه باجهها، تمام کارها را انجام دهند، چون نرمافزار متمرکز وجود دارد و مردم میتوانند نوبت بگیرند تا این بار، فعالیتها و مراجعات توزیع شود.
- البته این کار از طرف بانکهای خصوصی شروع شد.
گرکانینژاد: بیتردید حضور رقبا که در کشور ما با حضور بانکهای خصوصی شکل گرفت، مهم است. اصولا رقابت، سازنده است و برای سرویسگیرنده نهایی، هم از نظر قیمت و هم از نظر کیفیت، تاثیرات مثبتی دارد. با این حال، شاید موضوع مورداشاره شما، سرعت و انطباق آن با فناوریها و انتظاراتی که ممکن است مشتریان داشته باشند و آنچه در دنیا میبینند، باشد. در این زمینه، میتوانستیم از این بهتر باشیم و شکی در آن نیست. البته ما هم شروع کردهایم و این موضوع، بهویژه با مقررات جدید درباره مبارزه با پولشویی، کنترل مجموعهای از رفتارها که به عنوان قانون، ابلاغ شده، سطحی از تحلیلگری، رفتارشناسی و پروفایل داشتن از مشتری اجتنابناپذیر است. بنابراین ما هم به این سمت رفتهایم اما آنجا که این امر به جریان خلاقانه نوآورانه موردتایید و حمایت دستگاههای نظارتی و رگولاتوری برمیگردد، با وجود حرکتهای انجامشده، هنوز این اتفاق نیفتاده است.
- با توجه به اینکه جنابعالی در مجموعه بلوبانک به عنوان نئوبانک فعالیت میکنید، تصور این است که نئوبانک به معنای بدون شعبه بودن است. این ویژگی، به عنوان وجه تمایز یک نئوبانک یا بانک سنتی، چندان جذاب نیست. الان حدود چهار نئوبانک فعال زیر سایه بانکها داریم. در این رابطه، اگر تفاوت ۳۴ بانک رسمی کشور را با همدیگر مقایسه کنیم، جز سر دَرِ آنها، هیچ تفاوت خارقالعادهای برای مشتری خرد در نوع ارائه سرویس وجود ندارد. شاید برای مشتری بزرگ، مثلا در حوزه گرفتن وام، از این بانک به آن بانک، آن هم با رابطه نه از طریق دیتا، اتفاق خوبی بیفتد اما اصلا احساسی برای حمایت از مشتریان خرد در بانکهای کوچک تا بزرگ، وجود ندارد. در حوزه نئوبانک، فقط فرایند افتتاح حساب غیرحضوری شده و در ارائه خدمت، بنده هنوز چیزی ندیدهام. در نئوبانک بلوبانک که زیرنظر بانک سامان کار میکند، تفاوت خود بلوبانک با بانک سامان چیست؟
گرکانینژاد: سوال جالبی است که هم باید درباره آن توضیح داد و هم تعمق کرد! در این زمینه، باید با لنز بازتر دوربین، به ماجرا نگاه کنیم. اساسا پایهایترین خدمت بانکداری، به عنوان بنگاه واسط وجوه، افتتاح حساب و نگهداشتن آن است تا وقتی که مشتری به آن نیاز داشته باشد، وی را تامین مالی کند. کل بانکداری از حوالی ۱۵۰۰ میلادی در فلورانس مطرح شد و از همین نیمکتها یا در زبان ایتالیایی، بنکو گرفته شده و معمولا بانکهای فلورانس، حواله دستنویس میدادند که مشتریان آن را در رم یا شهرهای دیگر نقد میکردند.
- مانند همان دلار هراتی که الان داریم و این اتفاق سنتی همچنان برقرار است!
گرکانینژاد: البته این موضوع دیگری است! اما از همان زمان، سرویس پایه بانک همین بوده که مشتری، پولی دارد، نزد جایی میگذارد و آنجا ضمن محافظت از پول، در صورت درخواست دیگران، تامین مالی میکند. بنابراین نمیتوان تفاوت زیادی از بانکها انتظار داشت.
- البته در عملکرد بانکها…
گرکانینژاد: ببینید نمیخواهم بگویم فرمایش شما غلط است. منظور این است که از منظر سرویس پایه، فرقی ندارد. مشتری باید افتتاح حساب کند و سرویس بگیرد. آنچه بسیار مهم است و هرچه جلوتر میرویم، تجربه کاربری است؛ یعنی مشتری با چه حس و مدلی این سرویس را میگیرد و اینکه چقدر این سرویس، منطبق با نیاز وی است. آیا خدمات موردنیاز یک دانشجو با یک مدیر شرکت با یک کارشناس برنامهنویس یا مدیر مالی در بورس یا یک فعال حملونقل، یکسان است؟ اینطور نیست. بنابراین هیچ بانکی اعم از دیجیتال و غیر آن، سرویس پایه جدید نمیدهد اما اصل قضیه، اهمیت تجربه مشتری است؛ یعنی اینکه بانک چقدر میتواند مشتری را دستهبندی کند و منطبق با نیاز وی، به او سرویس بدهد. در اینجا، بهتدریج دیتا، تحلیل دیتا و تحلیل هوشمند دیتا وارد میشود. یک اصل این ماجرا، دلچسب بودن این تجربه است. توجه به نئوبانکها در ایران، بیانگر همین موضوع است. نئوبانکها مستقل از بانکها در دنیا به این موضوع توجه کردهاند. البته کرونا هم این حس که مشتری، حال و حوصله رفتن به شعبه را ندارد، تسریع و تعمیق کرد. بنده هم که سالها مجبور بودم به شعبه سنتی بروم، اگر مجبور نباشم، نرفتن را ترجیح میدهم با اینکه در هر شعبه به صورت حضوری، میتوانم کارم را سریع راه بیندازم. اینکه سرویس دلچسب و مطابق با نیاز مشتری به وی داده شود، یک نوآوری جذاب است و مشتری به سمت آن میآید. نباید از این عنصر، به راحتی بگذریم. اینکه سرویس پایه مانند افتتاح حساب، چگونه، با چه مدلی و با چه میزانی از دلچسب بودن برای مشتری انجام میشود، نکته مهمی است. گام بعدی تامین مالی است که مشخصا در وام و مجموعهای از خدمات دیگر که در خصوص سرویسهای مالی است، شکل میگیرد. در مجموع، مشتری یا قصد خرید و پرداخت یا قصد تامین مالی و مشاهده اطلاعات خود را دارد. نکته بعدی، هوشمندی است. بانک برای مشتری، بر اساس رفتارهایش پیشنهادهایی بدهد که شاید خود مشتری، به آن فکر نمیکرده است. اینها لایههای بعد از آن افتتاح حساب جذاب و دلچسب است که نئوبانکها مجبورند به سمت آن بروند اما ابتدا باید به سطحی از پختگی برسند. ابتدا دیتا نیاز دارند. اصطلاحا مشتری باید آنبُرد و بعد از افتتاح حساب، عملیات انجام شود. اگر بانک متوجه این موضوع نباشد و خودش را از نظر فناوری و الگوریتمها برای برآورده کردن نیازهای بعدی، آماده نکرده باشد و خدمات و نحوه ارائه آن دلچسب نباشد، در بازار حذف میشود. ما در بلوبانک این کار را انجام دادهایم. اصولا بانکها، محکوم به انجام این کار هستند. اینکه بروز چندانی نداشته، به این دلیل است که هنوز در ابتدای راه هستیم. هنوز بلوبانک در آستانه دو ساله شدن است. همین افتتاح حساب غیرحضوری، با همکاری همه حوزههای مربوط به آن صورت گرفت. در این زمینه، از دستورالعمل مبارزه با پولشویی گرفته تا خود بانک مرکزی و وزارت اقتصاد، آن را ممنوع کرده بودند. تازه در اسفندماه پارسال، افتتاح حساب غیرحضوری، ابلاغ قطعی شده است. موضوع، هنوز نوظهور و نیازمند توجه است. این جریان، اتفاق افتاده است. بنده فکر میکنم آینده سرویسهای مالی که بانکداری از پایهایترین آنهاست در همین حوزه، رقم خواهد خورد. اینکه کدام بانک، چقدر توجه و نیاز را شناسایی کند و خودش را از ابتدا مهیای آن سرویس نماید، زمان برنده یا برندگان بازار را تعیین خواهد کرد. ما هم به فراخور حال، به این سمت رفتهایم اما شاید هنوز بروزهای لازم را نداشتهایم، چون در ابتدای راه هستیم.
- بلوبانک، نئوبانکی است که تحت لوای بانک ۱۰۰ درصدی کار میکند. دو سال است که مشتری جذب میکند. مشتریان باید گردش داشته باشند و بتوانند دیتای خودشان را آنالیز کنند و بلوبانک بتواند بر اساس آن دیتا، به مشتریان پیشنهاد بدهد اما یادمان باشد شما بانک سامان را دارید. نمیدانم به دیتای مشتریان این بانک دسترسی دارید یا خیر؟ نکتهای را در برنامههای قبلی که صوتی بود، عرض کردم. الان در این برنامه تصویری هم عرض میکنم. بنده ۱۵ سال است در یک بانک حساب دارم و گردش مالیام مشخص است. یک وام ۱۰۰ میلیونی از یک مقام محترم در چارچوب و قواعد با سود ۱۸ درصد، بدون امتیاز خاص دریافت کردم که روند آن شش ماه طول کشید. چون ضامن نداشتم، مجبور شدم ملک را رهن بانک بگذارم. فردی که برای ارزیابی ملک آمده بود، در حالی که بچه کوچک داشتم، کف منزل که موکت بود، نگاه کرد و گفت سنگ است؟ گفتم بله. گفت موکت را بالا بدهید تا بررسی کنم! واقعا برخورنده بود. به آن فرد ارزیاب گفتم وام نمیخواهم لطفا بروید بیرون! اینکه بانک با یک مشتری ۱۵ ساله برای یک وام ۱۰۰ میلیونی، اینگونه برخورد کند، واقعا درست نیست. بگذریم… مشتری بانک، عمدتا یک سرویس دریافت و پرداخت و نیازهایی مانند استفاده از وام دارد. برای شناسایی مشتری، بخشی از آن به دیتای بانک برمیگردد. چه دیتای دیگری باید در کنار دیتای بانکی قرار گیرد تا شناخت بهتری از مشتری داشته باشد؟ از آنجا که حضرتعالی با سازمانهای مختلف درگیر هستید، تجربهتان را در حوزه دریافت داده بفرمایید. مثلا آیا بانک سامان، به عنوان سهامدار صددرصدی بلوبانک، حاضر است دیتای خود را به بلوبانک یا پارتنر بیرونی که قرار است روی دیتای بانک یا هر سازمان دیگر کار کند، بدهد؟
عابدینژاد: الان به غیر از دادههایی که در حوزه اعتبارسنجی است و به صورت سراسری جمعآوری میشود، دادهها در سطح خود بانک است. مثلا اگر فرد چک برگشتی، ضمانت و تضامین داشته باشد، همه بانکها اطلاع دارند. یکسری دادهها، اشتراکگذاری میشود که خیلی خوب است و نسبت به گذشته راهگشا بوده است. تا جایی که دادهها در ید اختیارات بانک مرکزی بوده، توانسته مسئله را تا حدی جمعوجور کند اما دادههایی که برای اعتبارسنجی درست، موردنیاز است، فراتر از این است. مثلا به دادههای ثبت اسناد، ثبت احوال، بورس، مالیات، بیمه و… نیاز است و هرچه این دادهها، کاملتر شود، شناخت بهتری از آنچه هست، پیدا میکنیم. البته ما در حوزه شبکههای اجتماعی و سلایق افراد، دادههای چندانی جمعآوری نکردیم در حالی که در دنیا، روی موتورهای جستجو و فضای مجازی، حساب میکنند و بر اساس آن، سرویس میدهند. مثلا یک شبکه اجتماعی در انتخابات ریاست جمهوری تاثیرگذار میشود.
- در همین زمینه، رئیس جمهوری یک کشور با دانشآموزانِ هفت هشت ساله یک مدرسه صحبت میکرد و میگفت دوست دارید رئیس جمهور شوید و آن کودکان تایید میکردند. بعد گفت پس حواستان باشد چه چیزی در شبکههای اجتماعی قرار میدهید! یعنی اینها قابل استفاده است و شاید بعدها مسیر را ببندد.
عابدینژاد: بله همینطور است. این دادهها تا این حد، میتوانند اثرگذار و مهم باشند. هرکس از این دادهها بهتر استفاده کند، موفقتر است. الان در سطح درونسازمانی با همدیگر تبادل داده وجود دارد. اگر سازمان و بانک را بزرگتر درنظر بگیریم، مثلا بانک مرکزی ممکن است شرایطی فراهم کرده باشد که یکسری دادهها ردوبدل شود اما اینها حتی ۱۰ درصد دادهها هم نیست. ما فراتر از این نیاز داریم و موضوع، تبادل داده بین سازمانهای اصلی حاکمیتی مانند ثبت اسناد، ثبت احوال و نظایر آن است. الان فقط در سطح سرویس مثلا گرفتن استعلام درباره هویت فرد استفاده میشود اما اینکه دادهها برای هوش مصنوعی و تحلیل داده در اختیار باشد، چنین چیزی فراهم نیست و تا قوانین درستی نوشته نشود، بعید است میسر شود. در این زمینه، فقر قانونی زیادی وجود دارد و سازمانها هیچوقت در چنین سطحی، به همدیگر داده و دیتا نمیدهند. تا وقتی این اتفاق نیفتد، هوش مصنوعی رشد نمیکند.
- دقیقا! اگر دانش بدون داده باشد، کاری نمیتوان کرد.
عابدینژاد: بله همینطور است. اگر در حوزه اعتبارسنجی تمرکز کنیم، این دادهها کاربرد خاص خود را دارد و در سایر حوزهها هم همینطور. هوش مصنوعی کاربردهای زیادی دارد. نظام بانکی در تشخیص پولشویی، تشخیص کلاهبرداری یا فراد دیتکشن، امنیت فضای سایبری، جلوگیری از حملات غیرمجاز و… نیازمند داده است و اگر داده نداشته باشیم، اتفاقی نمیافتد. یکی از ترمزهای موجود، نقص قوانین برای اشتراکگذاری داده و حاکمیت داده است.
- پس به طور خلاصه، ما دانش لازم برای بهکارگیری هوش مصنوعی در تمام صنایع را داریم اما عدم قانونگذاری و عدم استفاده از دادههای اشتراکگذاریشده، رسما فرصت استفاده از آن را نمیدهد.
عابدینژاد: قطعا درست است. دانش هوش مصنوعی، چیزی است که درست شده و در اختیار متخصصان ما هست. اتفاقات خوبی در بخش خصوصی افتاده، محصولات مناسبی ایجاد شده و فقر دانشی در این حوزه وجود ندارد. البته فقر نیروی انسانی داریم. الان نقص قوانین باعث شده سازمانها به همدیگر داده ندهند. به عنوان متخصص هوش مصنوعی تا زمانی که داده در اختیار نباشد، نمیتوان کاری انجام داد. البته میتوان در حوزه آزمایشگاهی و پایلوت، اقداماتی انجام داد اما نمیتوان آن را عملیاتی کرد. معضل بزرگتر این است که تقریبا تمام بانکهای ما، هرکدام یک شرکت انفورماتیک و تیم داخلی برای خودشان دارند و چون داده در اختیار همدیگر نمیگذارند، هرکدام با موازیکاریهایی مواجه هستند و همه مجبورند خودشان به مسائل خود فکر کنند. این کار نیروهای انسانی و منابع زیادی مصرف میکند. اگر یک سیستم اعتبارسنجی درستی داشته باشیم، چندین بانک میتوانند از همدیگر استفاده کنند اما چون داده را در اختیار همدیگر قرار نمیدهند هرکدام در هر حوزه برای خودشان دوباره چرخ را اختراع و مسائل خودشان را حل میکنند. حتما باید فکر اساسی برای اشتراکگذاری دادهها بین سازمانهای مختلف اتفاق بیفتد.
- از آنجا که این فضا میتواند برای ما فرصت ایجاد کند، هر روزی که از دست میدهیم، عملا کشور را از یک فرصت بهینه که میتواند در بسیاری از مسیرها کمککننده باشد، محروم میکنیم. وقتی این اتفاق، رقم نمیخورد، مسئول آن کیست؟ مدیران دولتی و نمایندگان مجلس، باید قوانینی را تدوین کنند. ما مسئول دولتی در جایگاهی گذاشتهایم. این مسئول به دلیل کمکاری و در قرار ندادن اولویتهایی که باید اولویت باشد، مملکت را دچار مشکل میکند. اصولا مدیران ما میگویند «چرا سری را که درد نمیکند، دستمال ببندیم.» آنها معتقدند ما نباید به سمت فضایی برویم که بعدا اتفاقی بیفتد و دچار مسئله شویم. بگذریم… جناب گرکانینژاد! الان بلوبانک و بانک سامان، نقش پدر-فرزندی دارند یا مادر-فرزندی؟!
گرکانینژاد: به هر حال محصول بلوبانک، متعلق به بانک سامان است. اینکه بانک سامان، پدر است یا مادر نمیدانم!
- طبق صحبتهای قبلی، این موضوع در اشتراکگذاری داده، گرفتاری ایجاد کرده است. بانکها زیرمجموعه خودشان، هلدینگهای فناوری راهاندازی کردهاند یا شرکتهایی که در این فضا کار میکنند زیرا داده بانکی واقعا حساس است و نمیتوان به راحتی در اختیار هر سازمانی گذاشت. در حوزه داده، چند سال پیش، بلایی بر سر یک شرکت پرداخت آمد که البته سیستمی نبود و فردی در منابع انسانی، باعث این اتفاق شد. با این همه، به نظر میرسد در اختیار قرار دادن داده به یک شرکت بیرونی، حتی زیرمجموعه خود بانک هم فرهنگسازی نشده و به آن بلوغ لازم نرسیده است. از آنجا که اشاره کردید روی دیتای بلوبانک کار میکنید و تازهکار هستید، لطفا بفرمایید الان شما در بلوبانک، این مشکل را دارید یا اصلا برنامه شما نبوده که از دیتای بانک سامان استفاده کنید؟
گرکانینژاد: این موضوع، ادامه بحث قبلی است. البته شما آنجا به نکته درستی اشاره کردید و بنده آن را مخالف عرایض خودم ندیدم. وقتی سرویسهای جدید بانکی راهاندازی میکنیم، قصد داریم بین موبایلبانک که هم به کاربران موجود سرویس میدهد و هم برای بانک، مشتری در بخش ازقبل تعیینشده، مشتری تعیین میکند، با محصولی که موبایلبانکِ مشتریان قبلی نیست و حوزه جدیدی را نشانه گرفته، فاصلهگذاری و تفاوت را مدنظر داریم. درباره بلوبانک باید اینطور نگاه کنیم. بلوبانک، موبایلبانک سامان نیست بلکه یک محصول جدید و نئوبانک است که بخش جدیدی از مشتریان را نشانهگیری میکند. البته اگر اجازه بدهید درصد آن را نگویم. فقط عرض میکنم درصد بسیار پایینی از مشتریانی که در بلوبانک افتتاح حساب میکنند، از مشتریان سابق بانک سامان بودهاند. نوع محصول و حوزه نشانهگرفتهشده در بازار، در نئوبانک بلوبانک با موبایلبانک سامان، تفاوت معنادار دارد.
- برای اینکه در ذهن خودم تعیین تکلیف شود، این موضوع مطرح است که به گفته شما، مشتری کمی از سوی بانک سامان به سمت بلوبانک میآید. حالا فرض کنید یک مشتری بانک سامان قرار است در بلو افتتاح حساب کند، آیا احراز هویت همانند یک مشتری بیرونی است که تا کنون با بانک سامان ارتباط نداشته و صفر تا صد احراز هویت غیرحضوری میشود؟ در اینجا آیا با همان مشتری که در بانک سامان افتتاح حساب داشته و قرار است به بلو بیاید، اشتراکگذاری دیتا وجود دارد؟ وفتی دیتای مشتری در بانک سامان موجود باشد، آیا نیاز است که وقتی به بلوبانک میآید، دوباره احراز هویت شود؟ با اشتراکگذاری دیتا، احراز هویت غیرحضوری، به واسطه دیتای بانک سامان میتواند حذف شود. الان وضعیت چگونه است؟
گرکانینژاد: اگر میخواستیم این کار را انجام دهیم واقعا با بانک سامان مشکلی نداشتیم اما چون نوع و هدفِ تعریفشده، متفاوت است…
- پس اگر این کار را نکردید، تجربه مشتری را سخت کردید.
گرکانینژاد: دلیلش این است حوزهای که نشانهگیری شده و در عمل هم اتفاق افتاده، بسیار متفاوت بوده است. البته ساید برای درصد اندکی که میتوان اطلاعات آنها را از بانک مادر گرفت، دوبارهکاری باشد اما اگر به تبارشناسی سن و مباحث مشابه آن، در مشتریان نئوبانک بپردازیم، میبینیم بخش بزرگی از اینها برای اولین بار حساب، افتتاح میکنند و بازه سنی آنها نیز قابل پیشبینی است؛ یعنی از ۱۸ تا ۲۰ و خردهای سال هستند. این موضوع کمتر در اولویت اجرایی ما و بانک سامان بود نه اینکه نشدنی باشد. ما هر وقت اراده کنیم، دسترسی وجود دارد اما اینکه فکر کنیم سرویس ارائهشده، بخش بزرگی از مشتریان ما را وادار میکند، به دلیل عدم برقراری اتصال، کار دوباره انجام دهند، موضوع تجاری بلوبانک نبوده است.
- میتوانست تجربه مشتری باشد، چون مفهوم مهمی است.
گرکانینژاد: بستگی به تعداد، هدف، مسیر، منابع انسانی، توانایی انجام کار و محدودیتهای این حوزهها دارد. منابعی در اختیار هر شرکت است و ترجیح میدهد چینش و فعالیتهای آنها را در حوزههایی قرار دهد که سرویسهای جدید و موضوعات جدید خلق کند. به همین دلیل…
- نکته این است که ما نباید به نقطهای برسیم که مانند ۳۴ بانک، با ۳۴ سر در باشیم و شما هم همان سرویسی را بدهید که نئوبانک بعدی هم ارائه میدهد. وجه تمایز شما در رقابت، عقبه بانک بزرگی مانند سامان است که نیشمارکت آن، حوزه بانکداری خرد نبوده و بیشتر شرکتی بوده اما الان به خاطر نئوبانک، روی بانکداری خرد متمرکز شده است. همان بانکداری شرکتی هم دیتاهای جذابی دارد. البته بلوبانک، همچنین در حال ورود به حوزه اعتباردهی است. آقای عابدینژاد هم به درستی اشاره کردند که بانک مرکزی در حال ارائه سرویس است اما بخش بزرگی از آن ناقص است. بر اساس گزارش شرکت ایلیا، درصد بسیار زیادی از مردم یا وام نگرفتند یا اگر گرفتهاند، دیگر سراغ آن نرفتهاند، چون شرایط دریافت، سخت است و افراد اصلا به گرفتن وام ترغیب نمیشوند بلکه حاضرند از لندتک با ۵۵ درصد سود، سریعتر وام بگیرند! الان بانک از این فرصت استفاده نمیکند در حالی که میتواند با قیمت پایینتر وام بدهد، بازار را به دست بگیرد و مشتری به سمت خودش بیاورد. در عین حال حال، بانک مرکزی، سرویس اعتبارسنجی میدهد اما دیتای آن ناقص است. الان بانک ملت در حوزه وام خرد با سرویس فرابانک ورود کرده و مشتریان خود را با دیتای موجود آنالیز و اعتبارسنجی داخلی میکند و از اعتبارسنجی بانک مرکزی هم استفاده مینماید. این کار، سطح رتبه اعتباری را بالا میبرد و مشتری با چند کلیک به راحتی وام میگیرد. اگر در بانک سامان دیتا دارید، میتوانید وجه تمایز جذابی را بین بلو با سایر نئوبانکها ایجاد کنید و در این فضا بزرگتر شوید.
گرکانینژاد: بیتردید ارائه خدمات وام و اعتباری، یکی از پایهایترین خدمات یک بانک است. ما هم شروع کردیم و به صورت محدود، در حوزه وام خرد، با تاکید بر تجربه مشتری، سهولت محصول و موضوعات اعتباری فعالیت میکنیم. البته بین وام و اعتبار، تفاوت وجود دارد. وام به حساب مشتری واریز میشود و اعتبار چیزی است که مبلغ آن نزد مشتری نیست و برای فروشنده واریز میشود. البته شاید از نظر مشتری، فرقی نکند. در اینجا باید تجربه را برای مشتری، راحت کرد. اگر مشتری چیزی نیاز دارد، باید بتواند خریداری کند. بسیاری از اقشار سنی جوان، میپرسند فرق کارت اعتباری با وام چیست؟ فرق ساتنا و پایا چیست؟ اینها همان چیزی است که تفاوت ایجاد میکند. نباید به مشتریان، فقط نگاه کلاسیک که بر اساس بانکداری کلاسیک شکل گرفته، داشته باشیم. بخش بزرگی از مشتریان این بازه سنی، اصلا علاقه و آمادگی ورود به این موضوعات را ندارند. وقتی وارد شعبه میشوند، نمیدانند کدام فرم را باید بردارند و کدام سرویس را باید دریافت کنند، اینکه حواله درونبانکی است یا بینبانکی و نظایر آن. اینها مواردی است که کلی سرویس در حوزه نئوبانکها اضافه میکند و بخش بزرگی از مخاطبان از آن استفاده میکنند و لذت میبرند. اصلا دلیل آمدن آنها به این سمت، همین موارد است. البته تمام موضوع این نیست که اگر فرد حساب دیگری دارد، همگی به اشتراک گذاشته شود. آیا اینها ارزش نیست؟ چرا هست! ما در خانواده سامان، آنجایی که لازم است این کار را انجام میدهیم. در بخش بازار هدف، بازار متفاوتی را درنظر گرفتهایم. از منظر تجاری، ترجیح این بود که فعلا به سمت لایه اشتراکگذاری نرویم چون فقط کار تعداد اندکی از مشتریان تسهیل میشود. این، حرف درستی است و پذیرفتهایم ولی معنایش این نیست در بقیه این حوزهها، این کار را نمیکنیم. ما نه فقط با بانک سامان، بلکه با بسیاری جاهای دیگر هم صحبت میکنیم. اگر اجازه بدهید درباره فرمایشات آقای عابدینژاد در خصوص کامل شدن دیتاها نیز چند نکته را عرض میکنم. رفتار رانندگی، جریمه، تصادف، پرداخت قبوض موبایل و سایر قبوض یا مواردی مانند آن، دیتاهایی است که میتواند به وامدهنده کمک کند تا مشتری را ارزیابی کند. اتفاقا در حوزه بانکداری، این دیتاها تمرکز پیدا کرده است. مهمتر این است که چرا دستوپای اعتباردهنده میلرزد؟ بعضا با اینکه همهچیز خوب است، اعتبارسنجیها سختگیریهای میکنند. به نظرم، این موضوع پله دیگری دارد که باید از الان به آن فکر کنیم. علاوه بر هوشمندی رفتارشناسی مشتری و اعتبارسنجی، نحوه بهروز نگهداشتن آن مهم است. مشتری باید بداند اگر اعتبار گرفته و نداده یا نامناسب پرداخت کرده، ممکن است در نرخ بیمه شخص ثالث وی نیز موثر باشد و اعتباری به او تعلق نگیرد. البته اینجا حل شده و این سیستمها در بانک مرکزی وجود دارد و استعلام میشود و اگر مشتری، قسط معوق یا چک برگشتی داشته باشد، به وی تسهیلات داده نمیشود. این بخش اتفاق افتاده اما کافی نیست و صفر و یک کردن قضیه است.
- نمیدانم دیتای لندتکها به بانک مرکزی رفت یا خیر. چون برخی افراد میتوانند از سه لندتک وام بگیرند و چون با همدیگر اشتراک داده ندارند، گرفتار میشوند.
گرکانینژاد: اگر استعلامها را از سامانههای تعبیهشده بگیرند، این دیتا آنجا وجود دارد.
- بالاخره سامانه باید به نئوبانک وصل شود که دیتای آن را بگیرد.
گرکانینژاد: نمیدانم آنها چهکار میکنند اما آنچه ما در حوزه بانکداری انجام میدهیم و در همین تجربه محدود، که طی چند ماه آینده باید اطلاعرسانی عمومیتر میکنیم، کاملا طبق مقررات حرکت کرده و از اعتبارسنجیهای موجود استفاده میکنیم. ما کاملا مشتریمحور هستیم. مشتریمداری در بانکداری، خصوصا بانکداری دیجیتال و نئوبانک حرف اول را میزند. مشتریان ما در این بازه سنی، اصلا وام نگرفتهاند و باید به طرز معناداری بین اینها فاصله گذاشت. مثلا فردی وام نگرفته و عملکرد منفی ندارد اما فرد دیگری، سالها کار کرده، وام گرفته و بهموقع پرداخت کرده است. سیستم در مقابل این دو شیوه، هوشمندی کامل را ندارد. اعتبارسنجی یک موضوع دائم، جاری، ساری و هوشمندشونده است. رفتارشناسی مشتری مهم است و هر بانکی بر اساس آن دیتای محرمانه، کار میکند و میتواند پیشنهادهایی به مشتری بدهد. مثلا بانک میتواند تا مبلغ مشخصی را بدون تضمین و بیشتر از آن را با تضمین در مدت زمان معین وام بدهد. در اینحا هم نئوبانکها، تفاوت معناداری خواهند داشت. اشتراک اطلاعات، محدودیتهایی دارد اما کلید خورده است. بنده موافقم در حوزه قانونگذاری، باید از سوی رگولاتوری، اقداماتی انجام میشد اما باید در حوزه اجرا هم این باور، اعتماد و اعتقاد وجود داشته باشد.
- البته همراه با مطالبه عمومی متخصصان.
گرکانینژاد: البته آن هم سر جای خودش! فارغ از وام، اینکه بانکها با اعتقاد به رفتارشناسی و پروفایلینگ، یکسری فعالیتها را انجام دهند، میبینیم که هنوز ضعیف هستند و جدی گرفته نمیشود. باید در حوزه مدیریتی و اجرایی بانکها، این نیاز به صورت پررنگ دیده شود. نکته دیگر از منظر هوشمند، تطبیق مقررات است که روز به روز پیچیدهتر میشود و به جز با هوشمندی و تحلیل هوشمند اطلاعات میسر نیست. آنچه در دنیا به معنای واقعی، نه شعاری، تحت عنوان رگتک ایجاد شده، از مواردی است که وقتی از هوشمندی صحبت میکنیم باید به آن توجه کنیم، چون بدون آن، موضوعات آنقدر پیچیده میشود که قابل اجرا نیست. در هر پرداخت و دریافت مشتری، پارامترهای مختلفی باید کنترل شود که از شاخصهای سلامت و مانند آن خارج نشود. این موضوع هم مستقل از اینکه اعتبارسنجی ترک فعل شده یا نه، در حوزه بانکی باید جدیتر گرفته شود. این امر، عامل تعیینکننده در آینده بانکداری است و مشخص میکند چه کسی دست بالاتر را دارد.
- وقتی وام خرد به مشتریان ۲۰ تا ۳۰ سال میدهید، معمولا دوست دارند گوشی موبایل بخرند. هیجان بالاست! ممکن است بلوبانک وام بدهد و به بازپرداخت آن فکر نکند. همین موضوعات در دنیا نیز گرفتاری ایجاد کرده است. اینکه وام، بازپرداخت و در جای درست و مشخص خرج شود، نکته اساسی است. بگذریم… به این بحث برگردیم که با دیتا میتوانیم رفتار مشتری را بشناسیم. وقتی سرویسی را باید به صورت شخصیسازی در اختیار مشتری قرار دهیم، تا شناخت و دیتایی نداشته باشیم، نمیتوانیم سرویس شخصیسازیشده بدهیم. در دنیا، سرویس PFM یا حسابداری شخصی ایجاد شد و در کشور ما نیز برخی بانکها این سرویس را ارائه دادند اما به جایی نرسید. با این حال، سرویس فانوس بانک آینده. بسیار جذاب بود. این سرویس، حسابداری مالی به افراد میدهد و افراد کارتهای بانکیشان را ثبت میکنند. این سرویس، کارت را با پیامک بانکی، باندل کرده و به محض خرید، وقتی کارت روی دستگاه پوز کشیده میشود، به سرعت پیامک برداشت از حساب داده میشود. سرویس مذکور این موضوع را شناسایی میکند و به دنبال این است که کجا خرج شده است. این دیتایی که کجا خرج شده، ارزشمند است.. این کار، تجربه مشتری را راحت کرده است. اگر فرد بیمه شخص ثالث اتومبیل، بیمه عمر یا مواردی را خریداری کرد که در سال، یکبار تکرار میشود، چنانچه دیتا یکبار ثبت شود، سال بعد در موعد تمدید بیمه شخص ثالث با فروشنده بیمه وارد تعامل میشود و میگوید تعدادی مشتری دارد که وقت تمدید آنهاست و چنانچه تخفیف داده شود، این مجموعه، بخشی را به مشتری تخفیف میدهد و بخش دیگر را خودش برای رونق کسبوکار برداشت میکند. در اینجا اتفاق شخصیسازیشده رخ میدهد. مثلا بانک به جای اینکه منتظر باشد مشتری به سمت وی بیاید، به او پیشنهاد میدهد با توجه به اینکه پول بیمه را ندارد، میتواند مبلغ آن را با کارمزد اندک به مشتری بدهد تا بیمهاش را پرداخت کند. این موضوع در دنیا نیز اتفاق میافتد. الان ما کجا ایستادهایم؟
عابدینژاد: نکته درستی است. آنچه در دنیا اتفاق میافتد، این است که در فضای مجازی ردپای هوشمندی، زیاد دیده میشود. مثلا در موتور جستوجو، موضوعی را سرچ میکنید، ۱۰ دقیقه بعد، در یک نرمافزار دیگر، آن را مشاهده میکنید. پشت این قضیه، کسانی دیتا میدهند و دیتا میگیرند. خروجیاش این است که اگر ما درباره یک محصول امنیتی یا یخچال جستوجو میکنیم، در این زمینه به ما اطلاعات و جستوجوی مرتبط را نشان میدهد یا وقتی از شبکههای اجتماعی استفاده میکنیم، قبلا با روشهای هوشمند، بهینهسازی کرده و متناسب با نیاز مخاطب، از بین میلیونها محتوا، آنچه موردعلاقه کاربر است، به وی نشان میدهد.
- علاوه بر این، با خوداظهاری این کار را میکند. مثلا اگر مجرد بودهاید و اعلام کردهاید متاهل شدهاید، سرویسهای مختلف اعم از باشگاه عروسی و… پیشنهاد میدهد. جالب اینکه دیتا را به کسبوکارهایی که آن طرف لازم دارند، میفروشد.
عابدینژاد: اینها سازوکار و قوانین و مقررات دارد تا به آنها پایبند باشند اما ردپای این هوشمندی را در سیستمهای بانکی نمیبینیم. مثلا اینکه حس کنیم در فلان قسمت هوشمندی اتفاق افتاد یا برای یک مشتری، شرایط خاصی قائل شوند. فقط از طریق اعتبارسنجی میدانند کدام مشتری گرید A یا B و… است. تا حدی خوب است اما خیلی کم است. توقع این است که بانک باید بداند اگر مشتری، صاحب کسبوکار است، حسابها یا کارمندان متعدد دارد و سالها در نظام مالیاتی، مالیات میدهد، اعتبار مشخصی دارد و هرکس دیگر هم سطح دادهای خودش را دارد. در حوزه PFM، سرویسهایی که نام بردید، خوب است اما باید به صورت سراسری اتفاق بیفتد. باید ببینیم چقدر سراسری شدهاند و چقدر از حجم داده، جمعآوری شده است. قطعا بازار بسیار خوبی است و میتواند کمک کند. به دلیل فقر قوانین دادهای و اشتراکگذاری داده، فانوس مجبور شده خودش داده را ایجاد کند. در حالی که اگر می-توانست داده را بگیرد، بهتر بود. مثلا اینکه فرد از فلان سوپرمارکت، فلان میزان خرید کرده، یک داده است.
- الان بیش از ۷۰ تا ۸۰ درصد شرکتهای PSP، به صورت صددرصدی متعلق به بانکها هستند؛ یعنی خود PSP با بانک خودش هم دیتا را آنالیز نکرده است!
گرکانینژاد: البته اصلاح کنم صددرصد متعلق به بانکها نیستند.
- اما حدود ۷۰ تا ۸۰ درصد سهام آنها متعلق به بانکهاست. البته یک PSP هم اصلا تعلقی به بانکها ندارد و آخر جدول است. نه مجوز را میفروشد و نه کاری میکند و البته با قانون جدید PSPها، باید سهم بازار را اضافه کند وگرنه در سه سال آینده، گرفتار میشود. بگذریم… اپلیکیشن، PFM درست کرده و به واسطه دیتایی که از طریق پرداخت روی دستگاه کارتخوان کشیده میشود، به همراه پیامک بانک، میتواند با PSP همان دیتا را استفاده کند با این حال، چون دسترسی نداشته، PFM اپلیکیشن گذاشته…
عابدینژاد: اگر دیتایی که میتوانست در سطح میلیون رکورد دسترسی داشته باشد، باید در سطح تعداد کمتری…
- اما بانک دارد و استفاده نمیکند. درد صنعت همین است. بهتر است در این قسمت برنامه، به چالشهای این موضوع بپردازیم. دلیل این ماجرا چیست؟ بانکها، حوصله ندارند یا درک آن را ندارند؟
عابدینژاد: فکر میکنم بیشتر نگرانیهای امنیتی و تجاری، موجب این ماجراست. شاید هم فقر قوانین، دلیل آن باشد.
- اجازه بدهید اینجا مخالفت کنم. الان بانکی با پول مردم ساختمانسازی کرده که این روزها صداوسیما به خوبی روی آن کار کرد. چند شب قبل هم گزارش جذابی در این زمینه پخش شد. این بانک با پول مردم، به مبلغ ۱۹۰ هزار میلیارد، به خودش وام داده که احتمالا سودش هم کم بوده! و یک مال، ساخته است. چطور آنجا میتواند امنیت، قوانین و… را دور بزند اما وقتی به مردم میرسد، یاد قوانین و امنیت میافتد. اگر جایی، عدد بزرگی ردوبدل میشود، چرا برای مردم این کار را نکنیم؟ یعید میدانم مدیران ارشد نظام، دولت و حاکمیت، موضعشان این باشد که به مردم کمک نشود. الان وامهای دستوری مطرح است که البته روش درستی نیست. وزارت اقتصاد به بانکها فشار میآورد، در حالی که آنها در منابع، دچار مسئله هستند. اینکه بانک بگوید مسئله امنیتی است و دیتا ندهد، خوب نیست. برعکس اگر دیتا بدهد، بهتر میتواند کمک بگیرد تا اینکه مواردی مانند کرونا پیش بیاید و به ناچار فعالیتهایی صورت گیرد. اخیرا وام دستوری فرزندآوری هم مطرح شد. چرا باید به کسانی وام بدهیم که امکان بازپرداخت ندارند تا گرفتاری دیگری ایجاد شود؟
عابدینژاد: حق با شماست. من هم معتقدم این نگرانی وجود دارد و باید آن را حل کرد. هرکس اگر یکسری دیتای مردم را در اختیار داشته باشد، قطعا با نگرانی از آن محافظت میکند. دلیل نمیشود که آن را حل نکنیم و به مصداق ضربالمثل معروف: «نه خود خورم، نه کس دهم»! عمل کنیم. اگر قوانین به ما کمک کند تا بتوانیم شرایط و استانداردهای لازم را فراهم کنیم، با در اختیار گذاشتن این دادهها، با توجه به شرایط، البته نه به صورت کاملا باز، میتوانیم در این مسیر پیش برویم. فضا نباید طوری باشد که مشتریان نظام بانکی نگران باشند از دادههای آنها به درستی حفاظت نمیشود. اگر این کار در چارچوب قوانین و مقررات لازم انجام شود، هم باعث رشد بخش خصوصی و تولید محصولات جدید متعدد و هم موجب تجربه کاربری بهتر با انواع و اقسام محصولات جدید میشود. علاوه بر آن، باعث رشد و رونق خود نظام بانکی و صنعت بانکی خواهد شد. تا چند وقت پیش این نگرانی مطرح بود که با ظهور هوش مصنوعی، بسیاری از مشاغل از دست میرود. این در حالی است که خروجی تحلیل گارتنر نشان داد این اتفاق نمیافتد و اتفاقا یکسری مشاغل جدید به دلیل رونق اقتصادی کسبوکارها و رشد اقتصادی ایجاد میشود. در حوزه اعتبارسنجی، چکهای برگشتی، ملاک قرار گرفته و همین کار کوچک، باعث اعتباردهی به چکها شده است. الان چکهای برگشتی کمتر شده است. اینها باعث رونق اقتصاد میشود. هرچه کسبوکار با اعتماد بیشتری باشد، معاملات مبتنی بر چک راحتتر انجام میشود. همین موضوع، در کنار اعتبارسنجی افراد، موجب شده بانکها با اعتماد بیشتری نسبت به چند سال قبل که همین سیستم اعتبارسنجیِ حداقلی وجود نداشت، وام بدهند. هرچقدر این قضیه، بهتر شود و افراد و بیزینسهای کوچک، وام بگیرند، باعث رونق اقتصاد میشود.
- بله درست است. زمانی رباتها به صنایع تولیدی مانند کارخانجات تولید ماشین ورود کردند و ربات، جایگزین انسان شد. همه کارگرها نگران شغل خود بودند و رباتها را خراب میکردند یا اجازه فعالیت به آنها نمیدادند اما بعدا با گسترش رباتها، فضا باز شد و با تولید ماشین، پشتیبانی و تعمیر آن لازم بود. بنابراین نوع شغل تغییر کرد. اینجا هم همینطور است.
عابدینژاد: در اینجا، سطح توقع مشتری بالاتر میرود، چون رفاه بیشتری فراهم میشود. فضا برای این اقدامات باز است، مشروط بر اینکه از مسائل قانونی، عبور و شرایطی را فراهم کنیم که دادههای هرکس در اختیار خودش نماند و به اشتراک گذاشته شود. در این زمینه، میتوان چارچوبها و استانداردهایی تعریف کرد؛ اقدامی که در دنیا هم انجام شده و برای آن مقررات خاص گذاشتهاند.
- بانکها وقتی مردم پول را تجمیع میکنند، به خاطر اولویت ندادن به دیتا و آنالیز آن، حاضرند یک وام چند هزار میلیاردی به کارخانهدار بدهند که در عرصه تولید کار کند و تضامین سنگین هم از تولیدکننده میگیرند. چنانچه نکول کند و امکان بازپرداخت نداشته باشد، تضامین را به اجرا میگذارند، مالک کارخانه میشوند و چون نمیتوانند کارخانه را راهبری کنند، آن را تعطیل میکنند و خود ملک باقی میماند که قیمت آن هر روز بیشتر میشود! درباره قسمت قبلی که عرض کردم یک بانک، مال میسازد، باید اصلاح کنم یک بانک نیست و چندین بانک هستند که چند روز پیش، صداوسیما در برنامه ثریا به آن اشاره کرد. اگر بتوانیم این فضا را با دیتا عوض کنیم، مدل کسبوکار بانکها تغییر میکند. آقای گرکانینژاد! به موضوع قانونگذاری و رگولاتوری میرسیم. از آنجا که بحث هوش مصنوعی، فراسازمانی و در همهجای کشور، قابل استفاده است، اینکه کدام رگولاتور، چه نقشی در آن دارد، قابل توجه است. مثلا میگوییم در نظام بانکی، رگولاتور بانکی و در بازار سرمایه، سازمان بورس قانونگذاری کند اما به نظر میرسد با رگولاتور بخشی، نمیتوان موضوع را حل کرد و حاکمیت داده در کشور، باید به صورت فرابخشی تعیین تکلیف کند تا بر اساس آن، بقیه بتوانند فعالیت کنند. در اینجا، نقش رگولاتور چیست؟
گرکانینژاد: چون درباره حوزه بانکی صحبت میکنیم، بیشتر تمرکز بنده در این زمینه است. بیتردید برای پرداختن به موضوع دیتا و هوشمندی، مقررات پایهای و زیربناییتر خارج از رگولاتورهای بخشی است مانند GDPR که در اتحادیه اروپا شاهد آن هستیم و سایر کشورها نیز مشابه آن را دارند. این موضوع، اعم از آن بخشها و زیربخشهاست. اینها مهم هستند. در اتحادیه اروپا، حریم خصوصی الکترونیکی، نیز به شدت موردبحث است و مقررات مفصلی درباره آن نوشته شده است. بسیاری از استارتاپها، نه فقط فینتکها، اعلام کردند که رعایت و تطبیق با این مقررات، بسیار پیچیده و سخت است. پاسخ رگولاتور این بود که قبول داریم ولی معتقدیم نمیتوان از این مقررات گذشت. در این شرایط، استارتاپها باید دو کار انجام دهند. اول اینکه در کنار خودشان رگتکها را به کار گیرند و یا دوم اینکه سرویس را گسترش دهند و به شرکتهای بزرگتر متصل شوند. این ادبیات بین رگولاتور و استارتاپها هم در نوع خود جالب است. به هرحال ما بخشی از مقررات را داریم که بدون آنها، مباحث بعدی، بلاتکلیف هستند.
- در حوزه PFM هم فکر میکنم دیتا…
گرکانینژاد: بله الان قصد دارم به بخشهای مختلف بپردازم. اتحادیه اروپا، از هفت هشت سال پیش، در حوزه بانکی و پرداخت، به صورت مدرن، قانونگذاری کرد. اکثر کشورهای دنیا که ساختار بانک مرکزی آنها شبیه اروپاست، آن را دنبال کردند و برخی کشورهای دیگر، مقررات متفاوتتری دارند. در سال ۲۰۱۵، برای اولین بار، اتحادیه اروپا اجازه ورود به دسترسی به حساب به فینتک و نیز nonbanksها را میدهد که حرکت پیشتازانهای است و تقریبا هیچ رگولاتوری در دنیا این کار را نکرده است. نکته کلیدی اینکه استارتاپها ضمن رعایت همه موارد، باید هوش مصنوعی را به کار گیرند؛ یعنی بهکارگیری هوش مصنوعی را برای پوشش بخشی از وظایفی که برعهده بازیگران جدید، مقررات جدید و دسترسی حساب برای موسسات غیربانکی است، تکلیف میکند؛ پس حتما رگولاتورها نقش دارند. بانک مرکزی خودمان هم در بخشی از ابلاغیهها یا مذاکرات و جلسات، روی این موضوع تاکید دارد، چون واقعا غیر از این، شدنی نیست. برخی از الگوهای سوءاستفاده مانند فراد، پولشویی و بیزینسهای خلاف مقررات، بدون هوش مصنوعی، قابل شناسایی نیست و حتما باید به سمت آن برویم. رگولاتور ما، نه آنطورکه انتظار میرود اما تا حدی به این موضوع، توجه کرده و باید این توجه، بیشتر و به طور مشخصتر مقرراتگذاری شود. در این زمینه، رگولاتور حداقل باید تکلیف جدی کند. این، موتور محرکه قوی است. نکته دیگر اینکه باید دیتاها را باز کند و فقط بگیروببند و اینکه فلان کار را انجام دهید و فلان کار را نکنید، نباشد. درباره PFMها و محصولی که اشاره کردید، دلیل اینکه مجبور شد این تجربه نه چندان جالب را ارائه کند، به این خاطر بود که اطلاعات آن وجود نداشت و ناچار بود سوال کند. مثلا مشتری از مغازهای خرید کرده و موبایلش همراهش نیست یا یادش رفته از کجا خرید کرده است. حداقل انتظار، اشتراکگذاری این اطلاعات است. این اطلاعات وجود دارد و اینکه یک بانک یا PSP اطلاعاتی که مربوط به خودش است، بدهد، مشکلی را حل نمیکند زیرا ۱۱ شرکت پرداخت دیگر هم وجود دارد که قرار است بیشتر شود و اطلاعات آنها هم هست. راهحل این قضیه این است که ما این اطلاعات را داریم و این اطلاعات توسط زیرساخت رگولاتوری، NCC و کد مرچند آیدی و ترمینال آیدی پاس میشود. چه اشکالی دارد نام فروشگاه، نوع فروشگاه و مانند آن را هم اضافه کنیم؟ البته در ابتدا، یعنی هفت هشت سال پیش، در حوزه مسائل شبکه پرداخت، حرکتهایی صورت میگرفت و نگرانیهای رقابتی و… وجود داشت اما الان از آن مرحله عبور کردهایم. این، حق بانکهای صادرکننده و خریدار است که وقتی با کارت، خرید میکند، بانک، اطلاعات را در اختیار سرویسدهنده PFM وی یا خود شخص بدهد. معمولا کاغذهای رسید را نگه نمیداریم و یادمان میرود. اتحادیه اروپا، ردهای از سرویسدهندهها به نام Account Information Service Provider (AISP) ایجاد کرده که به حساب دسترسی ندارند اما به اطلاعات حساب دسترسی دارند که با این شیوه، رگوله کردن این موسسات، راحتتر است زیرا دریافت و پرداخت نیست؛ یعنی اطلاعات گرفته میشود، بنابراین میتوان مقررات حداقلی گذاشت و اینها را شکل داد. این سرویس با افزایش خریدها و پرداختهای الکترونیکی، یک نیاز است که در کنار محدودکنندهها، الزامات و بایدها، به این موارد هم باید توجه شود. اگر AISPها شکل بگیرند و اطلاعات لازم در اختیارشان باشد، این، سرویسی است که برای مشتری، موردنیاز است و میتوان روی آن، اطلاعات بسیاری قرار داد و از آن استفاده کرد.
- اگر با اهمیت داده، به درستی رفتار کنیم، میتوانیم حکمرانی را در کشور برای مدیران دولتی راحتتر کنیم و با داده شفاف، جلوی بسیاری از فسادها را بگیریم.
عابدینژاد: در این زمینه، جای خالی معماری کلان اطلاعات در نظام دولتی احساس میشود. البته اینطور نیست که کاری انجام نشده باشد. در سازمان فناوری اطلاعات در رأس دولت الکترونیک، اقدامات خوبی انجام شده اما در سطح داده، هنوز جای کار زیادی وجود دارد. نباید فقط از زاویه نظام بانکی به آن نگاه کرد. خارج از بانک مرکزی، سازمان مالیاتی و هیئت دولت، قانون صندوق فروشگاهی را تصویب کرد که طبق فازبندی عملیاتی شروع شود. بالاخره نوبت به نانواییها و سایر فروشگاهها نیز میرسد. الان از سازمانها و شرکتهای بزرگ شروع شده است. سازمان مالیاتی در حال جمعآوری تمام دیتای فروش همه فروشگاهها با هدف مالیاتی است. آن دیتا را کنار دیتای بانکی بگذارید، مکمل همدیگر میشوند و تمام مسائلی که شما اشاره میکنید، خودبهخود با این دیتا حل میشود اما الان این دیتا کجاست؟ بنده حتی امیدوار نیستم اگر روزی دیتای سازمان مالیاتی استخراج شد، کسی به ارتباط آن با بانکها فکر کند. هرکس از نگاه خودش پیش میرود؛ سازمان مالیاتی از زاویه مالیاتی و بانکها از زاویه بانکی؛ هرکدام تلاش میکنند مسائل خود را حل کنند. اگر بگوییم صاحب همه این دیتاها، دولت است، باید همه را با هم ببیند و طوری این نظام دیتا را طراحی کند که این مسائل، پنج سال آینده، طبیعی به نظر برسد، مانند اطلاع تمام بانکها از چکهای برگشتی که الان عادی شده است.
- درباره چکهای برگشتی، اینکه جلوی صدور آن گرفته شده، خیلی خوب است اما شنیدهام در بازار آن را دور میزنند. صادرکننده چک، در سامانه صیاد ثبت نمیکند و شماره موبایلش را مینویسد. چک، دست به دست در بازار میچرخد. سپس نفر آخر که قصد نقد کردن چک را دارد، با صاحب چک تماس میگیرد تا آن را ثبت کند! همچنین به خاطر مسائل بد اقتصادی ناشی از کرونا و بعد از آن، بسیاری از کسبوکارها به جایی رسیدهاند که توان بازپرداخت ندارند و وجود چک برگشتی به این خاطر است که توانایی پر کردن پشت آن چک، کاهش پیدا کرده است. این در حالی است که میتوان دیتا را آنالیز و بر اساس آن، تصمیمگیری کرد. به جای اینکه وزارت اقتصاد، به صورت دستوری بگوید به فلان قشر وام کرونا یا وام فرزندآوری داده شود، اگر بر اساس دیتا، دستور صادر شود، مثلا اینکه فلان صنف، بیشتر از صنف دیگر دچار مسئله شده، یا به جای اینکه، همه اصناف در یک ردیف لحاظ شوند، متناسب با آسیبشان به آنها وام داده شود، اقدام بهتری است.
گرکانینژاد: ایجاد برخی سامانهها توسط بانک مرکزی، دشواریها و اعتراضاتی ایجاد کرده که البته این اعتراضات، درست است. با این حال، این سامانهها که طبق مصوبه مجلس و به صورت قانونی ایجاد شدهاند، در برخی موارد، میتوانستند بهتر طراحی شوند. اگر به جای نگاه صفر و یکی، هوشمندانه برخورد کنیم، بهتر است. تحلیلی درباره اینکه کشورهای مختلف در مواجهه با کرونا، چه تسهیلاتی در اختیار مردم قرار دادند، مطالعه کردم که با توجه به مباحث این میزگرد، جالب است. تصور ما این است ساختارهای اعتبارسنجی و تحلیل اطلاعات در آمریکا، بسیار بالغ و شکلیافته است اما این اتفاق، حتی برای آنها نیز قابل پیشبینی نبود و تسهیلات قابلتوجهی دادند. در این تحلیل عنوان شده با وجود همه نظامیافتگی آمریکا، به محض خارج شدن از خط اصلی، سوءاستفادههای متعددی ناشی از این تسهیلات و اعانهها، گزارش شده است. اگر به جای هوشمندی، مقررات مدرن و مبتنی بر تحلیل اطلاعات، صفر و یکی برخورد شود، این اتفاقات نیز رخ میدهد. پیشنهاد بنده برای لایه مقرراتگذاری مانند مجلس و کسانی که به وزارت اقتصاد پیشنهاد میدهند، این است که این قوانین را بازنگری کنند. اینکه چک برگشتی کاهش داده شود و سرعت گردش پول در کنترل ما باشد، خوب است اما کسی که بخواهد سوءاستفاده کند، با وجود گردش پول، کار خود را انجام میدهد. در قانون پیشبینی نشده بود ثبت چک، چه حکمی دارد. اینکه اگر چک را ثبتنشده به دیگری بدهیم، او نمیتواند آن را نقد کند، در قانون مسکوت گذاشته شده است. البته چون از آن سوءاستفاده شد، راهحلی برای آن پیدا کردند. ما میتوانستیم از ابتدا طراحیهای هوشمندتر، حتی در برگشت چک انجام دهیم. شرکتها و اشخاص حقوقی، گلایههایی درخصوص مسدود شدن دارند که ریشه در برخورد صفر و یکی با موضوع دارد. این اشکالات، حتی در سطح مقررات بالادستی وجود دارد. باید بین کسی که ۱۰ میلیارد تومان و چهار چک برگشتی دارد با کسی که حسب اتفاق، ۱۰ میلیون چک برگشتی دارد، تفاوت قائل شویم. اینها نگرانکننده است و در مقررات، لحاظ نشده است. اینها تبعات عدم نگاه هوشمند به موضوع است.
- یکی از مدیران عامل شرکتهای سرویسدهنده در نظام بانکی، در گروه مدیران رسانه ما در شبکههای اجتماعی، ذکر کرده بود کارکنان این شرکت، ناگهان اعلام کردند کل حسابهای این مدیر و اعضای هیئت مدیره، در همه بانکها بسته شده است! این مدیرعامل عنوان کرد بعد از بررسی، متوجه شدیم چکهایی که در سال ۱۴۰۰ پرداخت کردیم و در سال ۱۳۹۹، به عنوان چک برگشتی در سامانه بانک مرکزی ثبت شده، لحاظ شده بود و به همین خاطر حساب را بسته بودند! در نهایت، مشخص شد خطای انسانی بوده است. امیدوارم دوستان بانک مرکزی، به ماجرای اتباع بیگانه که دو ماه از آن میگذرد، ورود کنند. در این زمینه، پولی بر سر ماجرای مدیریت دلار، از هرات به بانکهای کشور، وارد و البته رد پول، شناسایی شد اما در یک تصمیم خلقالساعه در دفتری در معاونت نظارت بانک مرکزی، تصمیم گرفته شد حساب اتباع بیگانه محدود شود، افتتاح حساب نکنند و بیشتر از یک میزان، مبلغی پرداخت نکنند. واقعا این چه تصمیمی است؟! مگر اینها گناه کردهاند که به دلیل مشکلات کشورشان به اینجا پناه آوردهاند؟! چون زورشان کم است، باید اینطور برخورد کنیم؟ همین اتفاق در خارج از کشور برای ما بیفتد، مانند دانشجویان ایرانی که به خاطر تحریم در سایر کشورها دچار مسئله شدند، خوب است؟! به جای این برخوردها، سیستم را هوشمند کنیم.
گرکانینژاد: این موضوع، مانند بستن IP خارج از ایران برای خدمات بانکی، واقعا دردناک است. مردم عادی، دانشجویان و تجار که اینطرف و آنطرف میروند، با مشکل مواجه میشوند. بنده چون مسئولیت اجرایی داشتهام، متوجه این دغدغهها هستم. اگر مدتی این کار را انجام دهیم و امیدوار باشیم اینها در گامهای بعدی با روشهای هوشمند جایگزین خواهد شد، قابل تحمل است.
- با مشکلات قبلی، حداقل این فضا، قابل رصد بود اما وقتی مسدود میکنیم، زیرزمینی میشود و امکان رصد ندارد. الان اتباع افغانستانی در ایران، کارتهای ایرانی را اجاره و هزینه پرداخت میکنند! با مسدود کردن حسابها، دیگر امکان رصد هم وجود ندارد. در پایان میزگرد، چنانچه نکتهای مدنظر دارید، بفرمایید.
عابدینژاد: اگر میخواهیم هوش مصنوعی به عنوان یک تکنولوژی نو در صنعت و بانکداری ما رخنه کند و نظارهگر خدمات هوشمندتر باشیم، این کار، بدون داده میسر نیست. حتما باید برای این قضیه فکر کنیم و راهکار بیندیشیم. اینکه راهکار چیست و با توجه به شرایط و مقررات، چگونه چیده شود، مسئولان، بهتر میدانند. در این زمینه، میتوانیم با توجه به الگوهای کشور دیگر، با توجه به شرایط خودمان، الگوی خوب و درست از اقدامات انجامشده برداریم. بدون داده، در حوزه هوش مصنوعی، هیچ کار موثری اتفاق نخواهد افتاد.
گرکانینژاد: هوشمند باشیم. هوشمندی جذابتر است، حتی اگر قرار است محدودیتهایی ایجاد و نبایدهایی را اعمال کنیم، به صورت هوشمندانه، بهتر، موثرتر و جذابتر میتوانیم آن را اعمال نماییم! امیدوارم شاهد شرایطی باشیم که هم اهمیت دیتا موردتوجه باشد و هم بهرهبرداران یعنی مردم از مزایای کیفیت بهتر و قیمت مناسبتر بهرهمند شوند، چون نتیجه هوشمندی، همین است.
- به بخش هوشمندی، خیلی اشاره کردید. در یک سریال طنز که کاراکتر آن مهران مدیران بود، اسم فرزند هوشمند بود اما دقیقا برعکس بود! امیدوارم در ماجرای هوشمندسازی و اقتصاد دیجیتال، که سالهای قبل این موضوع را بیشتر از مدیران دولتی میشنیدیم، اتفاقات خوبی رخ دهد. ما در دنیایی زندگی میکنیم که ماهوارههای GIS وجود دارند که در سرتاسر کره زمین بررسی میکنند که مثلا در ایران، چه میزان گندم، سیب زمینی، پیاز و… کاشته شده و کل جغرافیای ما و کشورهای مختلف دنیا را پوشش میدهند. بر اساس آنالیز دیتاها، متوجه میشوند کدام کشور بیشتر کاشته، از آن کشور میخرند و کدام کشور کمتر فروخته، به آن کشور میفروشند. اگر قرار است حکمرانیمان را به سمت هوشمندسازی درست هدایت کنیم، دیتاها باید یکپارچه و تکالیف آن مشخص شود. اگر در حوزه مدیران دولتی، کمکاری داریم، نباید به جایی برسیم که مدیران به خاطر ریسک، از طرف نهادهای نظارتی با مشکل مواجه شوند. در این مسیر باید با مدیران، بهتر برخورد کنیم و به آنها اجازه سعی و خطای اندک بدهیم نه اینکه همگی موش آزمایشگاهی شوند و هرکاری دوست داشتند، انجام دهند. دیگر زمان فرصتسوزی نداریم. وضعیت در بسیاری موارد، خصوصا هوش مصنوعی که تاکید مقام معظم رهبری هم بوده، نابسامان است. امیدواریم مدیران یا شرکتهایی که نام آنها در برنامه ذکر شد، از ما دلخور نباشند. این فضا و فرصت برای آنها وجود دارد که در برنامههای بعدی حضور داشته باشند و از خودشان دفاع کنند. شاید ما در ماجرای یارانه نان اشتباه کرده باشیم. البته حتما در این زمینه، در یکی دو هفته آینده، برنامه خواهیم داشت.
ارسال یک نظر